امام علی (ع): ای مردم بدانید که تکمیل شدن و کمال دین شما در یادگیری علم دینی و الهی و عمل به آن است. بدانید یادگیری علم دینی بر شما از بدست آوردن و تحصیل مال لازم تر است زیرا مال و روزی از جانب خدا میان شما تقسیم و تضمین گشته ولی علم دینی نزد اهلش نگه داشته شده و شما مامورید که آن را از اهلش طلب نمایید پس جویای آن باشید.اصول کافی جلد 1 صفحۀ 35



ابراهیم رسول الله

لزوم احیای ذکر انبیاء الهی

  
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ…

لزوم احیای ذکر انبیاء الهی

  
قُولُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَيْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلى‏ إِبْراهيمَ وَ إِسْماعيلَ وَ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِيَ مُوسى‏ وَ عيسى‏ وَ ما أُوتِيَ النَّبِيُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُون‏ (بقره / 136)

آیه ای که از نظر مبارکتان گذشت، و شاید به رسم بسیاری از پیام های فضای مجازی از آن عبور کرده و به ابتدای متن فارسی آمدید، آیه ای بسیار مهم از آیات قرآن است.

این آیات با تفکری در می افتد که ایمان به یهودیت یا نصرانیت را مایه به حساب آمدن در هدایت یافتگان می شمردند. گفتند (کونوا هوداً او نصاری تهتدوا). یا یهودی باشید، و یا نصرانی، تا هدایت یابید.
پس از این عبارت، قرآن دین ابراهیم ع را مایه هدایت می شمارد (بل ملّة ابراهیم حنیفاً)، و در آیه ی بعد نام انبیای الهی را برمی شمرد و ایمان را پایبندی به این دین واحد معرفی می کند. و جالب آنکه در همین آیه موسی ع و عیسی ع را هم ذکر می کند تا در مقابل مدعیان یهودیت و نصرانیت بفهماند که ایمان واقعی با ایمان اسمی تفاوت دارد. 

خط واحدی که همه انبیای الهی مأمور به رساندن آن به بشر بودند. و تفاوتی از این جنبه بین آنها نیست.
انبیائی که قرآن مملو از ذکرشان است. انبیائی که بر پیمان الهی برای هدایت بشر تمام هستی خود را فدا کردند. انبیائی که علی ع در خطبه نهج البلاغه آنها را مبعوث شده بر بشر، برای یادآوری میثاق فطرت انسان ها، و بیرون کشیدن دفینه های عقل هایشان می خواند.

از آسیب های جماعات مذهبی ما در این روزگار این است که متاسفانه کاری به انبیای الهی نداریم. نه در زندگی مان اسوه اند، نه نام آنها در ما انگیزه ای می آفریند، و نه حتی دقیقاً می دانیم که که بوده اند و چه کرده اند. 

شاید هم برخی اندیشه های دیگرمان رهزن شده اند و ما ذکر انبیای الهی را وانهاده ایم و جز به هنگام خواندن قرآن، غیر نامی از آنها چیزی به گوشمان نمی خورد.

لازم دیدیم قدری از زندگی و شخصیت و مبارزات نبی بزرگ الهی، حضرت ابراهیم ع برایتان بازگو کنیم تا شاید در ما اثری افتد و در روزهای سختی که در آن زندگی می کنیم، چراغی برای راهمان برافروزیم.

ابراهیم ع، پیامبر بزرگ خدا
بسی مایه خسران است که نام انبیایی چون ابراهیم ع در میان ما کم شنیده می شود. برخلاف آیات قرآن که پر است از ذکر نبی بزرگ، ابراهیم ع.

قرآن ابراهیم را پدر مسلمین، و دعوت نبی اسلام را همان دعوت، و ما را مسلمان نامیده شده توسط او معرفی می‌کند. وَجٰاهِدُوا فِي اَللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ هُوَ اِجْتَبٰاكُمْ وَمٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي اَلدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرٰاهِيمَ هُوَ سَمّٰاكُمُ اَلْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَفِي هٰذٰا. در راه خدا جهاد کنید آنگونه که حق جهادش است، او شما را برگزیده و در دین بر شما سخت نگرفته است. همان آیین پدرتان ابراهیم، او شما را از قبل مسلم نامید، و در همین قرآن  (همان است).

پیامبری که ابعاد مختلف شخصیت او در قرآن، برای تشنگان، الگویی روشن است. حنیفیت او، موج زدن توحید در وجود او، اخلاق کریمانه اش، دلسوزی او، ایمان مستحکمش، توکل او، تسلیم او در برابر خدا، عدم هراسش از تهدیدها، استقامت او در برابر کفار و برائت از آنان، شجاعت او در پیکار با شرک، و ... همه و همه، چیزهایی است که قرآن از این شخصیت بزرگ تاریخ بشریت به ما می نمایاند.

و البته صد حیف که تاریخ بشر بر معیارهای دیگری نوشته شده  و این شخصیت ها در صف بزرگان تاریخ به شماره در نیامده اند و همین تا حدی مانع بهره بردن مردم از آنان بوده است.

در عظمت او بس، که خدای متعال راه وی را بهترین دین، و خود او را ((خلیل)) دانسته: 
وَ مَنْ أَحْسَنُ ديناً مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهيمَ حَنيفاً وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهيمَ خَليلاً (125 نساء)
و دين چه كسى بهتر است از آنكه وجودش را تسليم خدا كرده و نيكوكار است، و از آيين ابراهيم يكتاپرست حق‏گرا پيروى كرده است؟ وخدا ابراهيم را دوست خود گرفت.

اسلام، دین ابراهیم ع، دین انبیاء

انبیاء الهی هر یک در زمانه ای و در مکانی مبعوث شدند، و این زمان و مکان در محتوای آموزه های آنان تاثیری انکارناپذیر داشته است. لیکن، همه رونده بر طریقی واحد بوده اند و محتوای کلی دعوتشان یکی بوده است. همه به سوی خدای متعال و بندگی او دعوت کرده اند.

لفظی که قرآن فراوان از آن استفاده می کند، لفظ (اسلام) است. قرآن دین همه انبیاء را اسلام خوانده اند. خدای متعال دین ابراهیم ع را در چند آیه اسلام می خواند.

ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكين
ابراهیم از فرقه ی یهودیان و نصرانیان نبود، بلکه حنیف و مسلمان بود، و از مشرکین نبود.
و این وصیت انبیایی چون ابراهیم به فرزندانشان بوده است که جز مسلمان نمیرید.

وَ وَصَّى بِها إِبْراهيمُ بَنيهِ وَ يَعْقُوبُ يا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفى‏ لَكُمُ الدِّينَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون‏
و ابراهیم و یعقوب هم فرزندانشان را به اسلام وصیت کردند و فرمودند: ای فرزندانم، خدا این دین (اسلام) را برای شما برگزید، پس جز بر حالت تسلیم و مسلمانی نمیرید.

آن چیزی که مغز و حقیقت آیین الهی است، همن تسلیم است. تسلیم بنده در مقابل تک قطب عالم وجود. یعنی خدای متعال.
و البته حتی پیروان حقیقی مسیح ع (و نه فرقه نصرانیانی که اعتقادات شرک آمیز و مناسک من درآوردی داشتند) هم در قرآن مسلمان نامیده شده اند.

آنجا که حواریون به عیسی (ع) که نگران از کفر آنها بود گفتند قالَ الْحَوارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ اشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُون‏. شاهد باش که ما مسلمانیم.
 
و اینکه خدا در قرآن فرمود که ان الدین عندالله الاسلام، چنین اسلامی را مقصود داشت. نه صرف اکتفا به نام مسلمانی (یعنی قرار گرفتن اسمی براي پیروان نبی اکرم ص)، بلکه تسلیم خدای متعال بودن.
خدای متعال ما را به چنین راهی رهنمون شود.

ابراهیم ع، رهروی حقیقی

در آیات قرآن کریم، نکته ی مهمی در مورد همه انبیاء الهی ذکر شده و آن عامل بودن خود آنان به دعوتی است که می کرده اند. يعني خود آن بزرگواران اولین مسلمین بوده اند و حتی همین را هم دلیل صدق ادعایشان دانسته اند. 

آنجا که نبی مکرم اسلام می فرماید: انّ امرت ان اکون اول المسلمین. در قرآن کریم، این مطلب که ابراهیم ع خودش دنبال هدایت و پیگیر فرامین خدای متعال بوده است، از خلال مطالب مختلف به دست می آید. کسي که خود را امام و راهبر مردم قرار می دهد، خود باید پیش از آنان و بیش از آنان دل سپرده آن مسیر باشد.

خدای متعال در قرآن می فرماید که ما ملکوت آسمانها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم و می فرماید این کار را کردیم تا از یقین کنندگان باشد. می فرماید ما او را به امتحاناتی آزمودیم. می فرماید ابراهیم منیب یعنی بازگشت کننده به سوی خدا بود. می فرماید او قانت لله بود یعنی فروتنانه مطیع خدا بود. می فرماید او صدیق بود. و در جای دیگر می فرماید که او وفا کرد به عهدش. می فرماید راه رشد به او عطا شده بود. می فرماید ابراهیم برای شما اسوه و الگوست. می فرماید او خلق خود، هدایت خود، مرگ و حیات خود،شفای از بیماری، و حتی آب و غذای خود را از خدا می دید.

ابراهیم نه برای بازگو کردن به دیگران، بلکه برای اطمینان قلب خود، از خدای متعال می خواهد که کیفیت زنده شدن مردگان را به او نشان دهد.
و شاید بشود گفت بالاتر از همه اینها، قرآن او را حنیف معرفی می کند. که در یک کلمه حق گرایی و راست آیینی او را می نمایاند.
حق است که به تأسی از حق تعالی، بگوییم: سلامٌ علی ابراهیم...

توحید، ناموس دعوت انبیا

شاید اگر بخواهیم تمام حرف انبیای الهی و منتهای هدف آنان، و انگیزه جهاد شان و همه خواست شان از مردم را خلاصه کنیم به چیزی جز لا اله الا الله نرسیم.

ابراهیم (ع) نیز در تمام سکنات و رفتار خود، و در تمام کلمات دعوت خود، تجلی این جمله است. گویی این جمله ناموس جهان آفرینش است. توحیدی خالص، با دامنه ای بسیار فراتر از اعتقاد به یکی بودن خدا. بلکه همه چیز را از خدا دیدن و جز او را در اعتقاد، در اعتماد، در حب، در نیت، در رازقیت و ... بی شریک دیدن.

این اصل، سنگ بنای تمام دستورات دین است. آن چیزی که هیچ گاه مورد تسامح قرار نمی گیرد. آن چیزی که زیر پا قرار گرفتنش، تنها چیزی است که خدای متعال در قرآن آن را نابخشودنی خوانده است.

ابراهیم (ع) در آیاتی از سوره شعرا، آنجا که خدای متعال را به مشرکان معرفی می کند می فرماید:
پرودگار عالمیان، همان کسی که مرا آفریده و همو مرا هدایت می کند. همان که مرا غذا می دهد و مرا سیراب می کند. و هنگامی که بیمار می شوم شفا عنایتی می کند. همان که مرا می میراند، سپس زنده ام می گرداند. آن کسی که امید دارم در روز جزا خطایم را ببخشاید.

ابراهیم (ع) این اعتقاد را در عمل نیز نشان داد و بزرگترین جهادها را برای خدا انجام داد و عزیزترین داشته های خود را برای خدا در طبق اخلاص گذاشت. همو که از دیار خود که دیار شرک بود، به سوی خدای خود هجرت کرد.

قالَ إِنِّي مُهاجِرٌ إِلى‏ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ 
ابراهیم ع چنین توحید عمیقی را به عالم بشریت معرفی میکند. هم به آنانی که از سنگ های بی جان برای خود رب می تراشیدند. هم به مایی که در زندگی خود هزار غیر خدا را رب گرفته ایم.

دلسوزی ابراهیم ع در دعوت به حق

گفتیم انبیاء الهی اصلی مسامحه ناپذیر در دعوت خود دارند و آن توحید است. ولی نکته جالب توجه در مورد ایشان این است که حتی در مورد منکران توحید، با نهایت دلسوزی و همراهی عمل می کردند. و البته در جای خود، پس از ناامیدی از دعوت آنها، برائت می جستند.

ابراهیم ع در مواجهه با آزر، هم مسامحه را کنار گذاشته و ملاحظه نسبتش را نمی کند، و هم در عین حال دلسوزانه و بدون درشتی او را نصیحت می کند و از فایده پرستش این بت ها سوال می کند.

"ابراهیم ع به آزر می گوید: پدرم، چرا چيزى را كه نمی شنود و نمی بيند و نمی تواند هيچ گزندى را از تو برطرف كند، می پرستى!؟ پدرم! همانا براى من [از طريق وحى‏] دانشى آمده كه تو را نيامده؛ بنابراين از من پيروى كن تا تو را به راهى راست راهنمايى كنم. پدرم! شيطان را مپرست؛ زيرا شيطان همواره نسبت به خدا نافرمان است. پدرم! به يقين می ترسم كه عذابى از سوى [خداى‏] رحمان به تو برسد، و در نتيجه همنشين شيطان شوى."

در این کلمات اوج دلسوزی ابراهیم ع موج می زند.
آزر می گوید: اى ابراهيم! آيا تو از معبودهاى من روى گردانى؟ اگر باز نايستى، قطعاً سنگسارت می كنم.
اما ابراهيم در پاسخ اوج مهربانی خود را بذل می کند: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براىت آمرزش می خواهم؛ زيرا او همواره نسبت به من بسيار نيكوكار و مهربان است.

اما هنگامی که دیگر این دلسوزی ها به حال آزر افاقه نمی کند، و دشمنی او با خدای متعال برای ابراهیم (ع) محرز می شود، ابراهیم (ع) به جای استغفار، سبیل برائت پیش می گیرد. و این برای ما نیز درسی آموزنده است که برائت و درشتی با کسی رواست که امید خدایی شدنش نرود.
وَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ إِنَّنىِ بَرَاءٌ مِّمَّا تَعْبُدُون‏
من از آنچه می پرستید بیزارم و برائت می جویم.

همراهی با مردم، داروی شفابخش انبیاء

در آیاتی از سوره مبارکه انعام به داستانی از روش دعوت توحیدی ابراهیم ع پرداخته است که شاید اندکی عجیب بنماید.
پس از اینکه ابراهیم ع با صراحت به آزر می فرماید که تو و قومت را در گمراهی می بینم، به سوی مردم می رود و با شیوه ای متفاوت از سخن گفتنش با آزر، به بیان مطالب توحیدی می پردازد.

او برای هدایت قومی که با تبعیت از جهل خود، ستاره و ماه و خورشید را تقدیس می کردند، با آنان همراه شد و هر یک از آن آیات الهی را با تظاهر، رب خود معرفی کرد.

پس چون تاریکی شب او را پوشانيد، ستاره‏اى ديد گفت: اين پروردگار من است؛ هنگامى كه ستاره غروب كرد، گفت: من غروب كنندگان را دوست ندارم. هنگامى كه ماه را در حال طلوع ديد، گفت: اين پروردگار من است؛ چون ماه غروب كرد، گفت: يقيناً اگر پروردگارم مرا هدايت نكند بدون شك از گروه گمراهان خواهم بود. وقتى خورشيد را در حال طلوع ديد گفت: اين پروردگار من است، اين بزرگ‏تر است؛ و هنگامى كه غروب كرد، گفت: اى قوم من! بى‏ترديد من از آنچه شريك خدا قرار مى‏دهيد، بيزارم.

این همراهی نبی خدا با توده های مردم آن هم در اشتباهی این چنین، برای تلنگر زدن به آنها و متنبه کردن آنان، نشان می دهد که چه بسا اگر ایشان از ابتدا با صراحت مقدسات آنان را نفرین می کرد، کسی به حرف او گوش فرا نمی داد و مساله در فضایی پر از تعصب و لجاجت پیش می رفت. اما ایشان آنها را به خودشان آورد و فرمود:
إِنّى‏ وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذِى فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً  وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشركِين‏
من به دور از انحراف و با قلبى حق‏گرا همه وجودم را به سوى كسى كه آسمان‏ها و زمين را آفريد، متوجه كردم و از مشركان نيستم.

نهراسیدن از قدرت ها در مبارزه توحیدی

رهبر الهی باید از شجاعت برخوردار باشد. بسیار دیده ایم کسانی را که علم و آگاهی کافی نسبت به مسیر رشد و صلاح ملت ها داشته اند، اما به وقت عمل، ملاحظه کاری ها و ترس ها و ضعف ها و مصلحت اندیشی های نابجا آنها را از اقدام موثر بازداشته است.

ابراهیم (ع) پس از آنکه حرف توحیدی خود را روشن و بی شائبه مطرح کرد و استدلال های خود مبنی بر بی فایده بودن خواندن بت های بی ارزش را به همه رساند، شجاعانه بر انکارهای لجوجانه مشرکان بانگ زد و آنها را نفی کرد.

ابراهیم (ع) در روز عید در شهر ماند و در حالی که او را به یکتاپرستی می شناختند و طبیعتاً می دانست که اتهام متوجه او خواهد شد، بت های بتخانه بزرگ را شکست. و شجاعانه بی اراده بودن بت بزرگ را در مقابل دیدگان کسانی که سالیان سال با اعتقاد تقدس این سنگ و چوب ها گذرانده بودند، فریاد زد.
و او نه تنها در این موقعیت، بلکه حتی وقتی آزر او را از عاقبت سخت این کارهایش انذار داده بود، جواب شجاعانه داد و از سنگسار نترسید.

حال نیز، در مقابل نمرود ستمگر هراس به خود راه نداد و مصداق آیه (من یتّق الله یجعل له مخرجاً) شد. او در مقابل آتش بزرگ قرار گرفت، لکن نه پشیمان شد، و نه ترسید. ناامیدی او را زمین گیر نکرد. بلکه اراده استوار او، نظر لطف الهی را جلب کرد.
و قول الهی به آتش، گلستانی آفرید بر ابراهیم (ع)، باشد که یادآور باغها و بستان های اخروی پایان ناپذیر باشد.

قَالُواْ حَرِّقُوهُ وَ انصُرُواْ ءَالِهَتَكُمْ إِن كُنتُمْ فَعِلِينَ.
قُلْنَا يَنَارُ كُونىِ بَرْدًا وَ سَلَامًا عَلىَ إِبْرَاهِيم
گفتند اگر مرد عمل هستید، او را بسوزانید و به خدایگان خود نصرت برسانید.
ما گفتیم ای آتش، بر ابراهیم سرد و امنیت بخش باش...

پیروی از آیین ابراهیم (ع)، عین عقلانیت

گاهی برخی تدین را در نقطه مقابل عقلانیت قرار می دهند. برخی نیز از آن طرف بام می افتند و خردورزی و عقلانیت را به اسم دینداری و تعبد نفی می کنند.

اما در منطق قرآن، انبیاء الهی برای احیای عقل آمده اند. نه تنها نگفته اند که اندیشه نورزید، بلکه در مقابل واضح ترین باورهای تعبدی زمانه با ساده ترین استدلالات ایستاده اند و دعوتشان را بر تعقل بنا کرده اند.

ابراهیم (ع) افول و غروب ستاره و ماه و خورشید را دلیلی بر عدم شایستگی پرستیده شدن قرار می دهد و عقول و فطرت های مردم را هدف می گیرد.

او حتی در تندترین مبارزات خود علیه بت های مشرکان، تمام جهد خود را بر بیان منطقی حرف توحید بذل می کند. هنگامی که بت ها را می شکند، تبر را بر دوش بت بزرگ می نهد و هنگامی که بازخواست می شود که چرا این کار را کرده است، زیرکانه مسبب این کار را بت بزرگ می شمارد. سپس ...

فَرَجَعُواْ إِلىَ أَنفُسِهِمْ فَقَالُواْ إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّلِمُونَ
ثمّ نُكِسُواْ عَلىَ‏ رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ يَنطِقُونَ
قَالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لَا يَضُرُّكُمْ
پس به خود آمدند و گفتند شما خودتان ستمکارید. سپس شرمسارانه سر پایین انداختند و گفتند که تو خود می دانی که آنها سخن نمی گویند. ابراهیم ع فرمود آیا غیر از خدا کسانی را می پرستید که سود و ضرری برایتان ندارند؟
و می فرماید: اف بر شما و آنچه غیر از خدا می پرستید. آیا عقل نمی ورزید؟

و خدای متعال هم در قرآن، رویگردانی از راه دینداری را سفاهت می نامد. آنجا که می فرماید “و من یرغب عن ملّة ابراهیم الّا من سفه نفسه”. چه کسی روی برمی گرداند از آیین ابراهیم ع جز کسی که عقلش را سبک کند.
پیروی از ابراهیم ع عاقلانه ترین راه است.

برائت ابراهیم (ع) از مشرکین، الگوی راه ما

پیشتر گفتیم که ابراهیم ع در دعوت خود عمیقاً دلسوز بود. تا جایی که می شد با مردم همراهی می کرد. دارای اخلاقی کریمانه در برخوردهای خود بود.
اما این را نیز نباید از قلم انداخت، که ابراهیم (ع) پس از طی همه این مراحل، به هیچ وجه با مشرک و کافری که از سر عناد پیام الهی را انکار می نمود کنار نمی آمد.

قرآن در سه جا از لفظ اسوه استفاده کرده است. یکی لزوم الگوگیری از رسول اکرم ص که در میان آیات مقاومت مومنین در ماجرای جنگ احزاب آمده است. اما دو جای دیگری که از این لفظ استفاده شده است، هر دو در آیات سوره مبارکه ممتحنه در ماجرای تبری ابراهیم (ع) از مشرکین آمده است.

قَدْ كانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في‏ إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ كَفَرْنا بِكُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ ...
لَقَدْ كانَ لَكُمْ فيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللَّهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ ...

همانا برای شما الگویی نیکوست در ابراهیم و کسانی که با اویند، هنگامی که به قومشان گفتند، ما از شما و آنچه غیر خدا می پرستید بیزاریم، به شما کافریم و بین ما و شما دشمنی و کینه مستقر شده است الی الابد، تا جایی که ایمان بیاورید تنها به خدای متعال...
همانا برای شما در آنها الگویی نیکوست، برای هرکسی که امید لقای خدا و روز قیامت دارد...
و بدانیم، هر کسی که از این آموزه محکم دین سر باز زند، ناچار روزی همین تبری را از دوستان خدا خواهد جست. چون در این رویارویی بالاخره روزی منافع مان به یک طرف این جدال گره خواهد خورد.

در این ایام مبارک حج، خدای متعال، ما را به خاطر نیات قلوبمان، شریک در برائت حاجیان از مشرکین قرار دهد.
 

جهت دانلود پوسترها کلیک فرمایید.