امام علی (ع): ای مردم بدانید که تکمیل شدن و کمال دین شما در یادگیری علم دینی و الهی و عمل به آن است. بدانید یادگیری علم دینی بر شما از بدست آوردن و تحصیل مال لازم تر است زیرا مال و روزی از جانب خدا میان شما تقسیم و تضمین گشته ولی علم دینی نزد اهلش نگه داشته شده و شما مامورید که آن را از اهلش طلب نمایید پس جویای آن باشید.اصول کافی جلد 1 صفحۀ 35



سبک زندگی

 شروع از نو

معمولا سال نو که شروع می‌شود شروع می‌کنیم به بازبینی گذشته و تصمیم‌های نو برای سال جدید. اینجاست که…

 شروع از نو

معمولا سال نو که شروع می‌شود شروع می‌کنیم به بازبینی گذشته و تصمیم‌های نو برای سال جدید. اینجاست که گاهی یک حس ناخوشایند به سراغ ما می‌آید که آخه هزار بار تصمیم گرفتم و نشد!

یک بنده خدایی این وضعیت را این‌طور توصیف می‌کرد تصمیم‌های خیالی مسخره برای یک هفته انجام دادن!

اگر شما الان در این وضعیت هستید و در ذهنتان سال قبل را مرور می‌کنید و به گرفتن تصمیم‌های جدید فکر می‌کنید، توصیه می‌کنم بلند شوید یک لیوان آب بخورید و بعد حتما به گرفتن تصمیم‌های جدید برای سال جدید ادامه بدهید! بله این کار درست‌ترین کاری است که شما می‌توانید انجام بدهید!

چرا؟ مثلا من که  عمل نمی‌کنم! چون در حقیقت راهی به جز این برای موفق شدن وجود ندارد: «تصمیم، حرکت و اصلاح»

این را باید هزار بار تکرار کنید. یکی از موانع سامان زندگی انسان، این است که راه را بی‌مانع فرض کند. شکستها و وقفه‌ها را جزئی از مسیر حرکت سامان زندگی هستند.

به عنوان یک قاعده بدیهی بدانید «زندگی اسلامی و معنوی بستر حرکت است» و هر مساله‌ای شما را از حرکت باز می‌دارد مخالف منطق زندگی اسلامی و معنوی است و در حرکت اینکه گاهی به مقصود نرسیم یا اشتباه کنیم طبیعی‌ترین اتفاق است.

منطق معنوی حرکت انسان این است. حرکت کن و اگر اشتباه رفتی باز گرد و جبران کن و از آن سوی هم خداوند جبران می‌کند.

 قرآن می‌گوید اگر کسی «تاب و اصلح» توبه کرد و جبران کرد خداوند غفور است یعنی چه غفور یعنی کسی که یک جای خالی را پر‌میکند یعنی جبران می‌کند.

اتفاقا مهمترین خطر هم همین‌جاست که اگر اشتباه کرد مایوس بشود و دیگر حرکت نکند. اینجاست که می‌گوید «لَا یَاْیْسُ مِن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْکَافِرُون» اگر کسی مایوس شد و حرکت نکرد دیگر از دایره ایمان بیرون رفته است که شما نگاه کنید این تصویر خیلی طبیعی است که این دیگر اصلا نمی‌خواهد حرکت کند به سوی خدا و عملا کافر است.

در همین ایام عید که یک فراغتی پیدا می‌شود یک زمانی را به بازبینی گذشته و گرفتن تصمیم‌های جدید اختصاص بدهید. الان وقت حرکت است. مهمترین تصمیم که در مسیر زندگی باید بگیرید این است که پس از هر بار که «نشد» بلند شوید و حرکت کنید تا «بشود». این مهمترین تصمیم شماست.

 درباب چاره‌جویی و لزوم خلاقیتهای کوچک

مهم‌ترین صفتی که به نظرم نباید در سامان زندگی فراموش کرد، چاره‌جویی است. می‌خواهیم در برنامه روزانه ورزش کنیم، می‌خواهیم مثلا مطالعه روزانه داشته باشیم، می‌خواهیم بین کار و خانواده، بین تحصیل و شغل، بین تحصیل و ازدواج و .... جمع کنیم اما اتفاق نمی‌افتد. در این جا راه حل چیست؟ باید دنبال راه حل رفت و از آن جستجو کرد. اینجاست که مساله مهمی به نام خلاقیت پدیدار می‌شود.

ما خلاقیت را بیشتر یک عنصر شیک یا مساله‌ای مربوط به فضاهای خاص می‌دانیم در حالی که خلاقیت یک عنصر لازم در زندگی امروز است. خلاقیت در زندگی بسیار ساده است: اینکه تلاش کنیم هر کار را از یک روش یا راه دیگر انجام دهیم و جرات این کار را به خود بدهیم.

پیشنهاد می‌کنم خلاقیت را در کارهای کوچک تجربه کنید مثلا اینبار که تصمیم گرفتید با شکستن چند تخم مرغ در ماهیتابه برای خودتان نیمرو درست کنید تلاش کنید یک تفاوت داشته باشید در شکل تخم مرغ، در نحوه پخت یا هر چه به ذهنتان می‌آید. دفعه بعد که می‌خواهید به جایی بروید یک مسیر جدید یا روش جدید را امتحان کنید. حتی در حال و احوال کردن، در توضیح دادن یک مطلب، در خوردن ناهار، در شیوه تلفن زدن به یک دوست یا اقوام، بازی با کودکمان  و ..... در یک چیز کوچک سعی کنید خلاقیت به خرج بدهید. روزی یک خلاقیت بسیار کوچک در حد ده دقیقه.

این خلاقیت ورزی‌های کوچک هم تفریحی است برای ما که چند دقیقه از زندگی روزمره فاصله بگیریم هم به ما یاد می‌دهد کارها از طرق مختلفی سامان می‌یابند. به ما یاد می‌دهد در موقعیت‌های نامطلوب چطور چاره‌جویی کنیم.

خلاقیت برای چاره‌جویی را دسته کم نگیرید. در روایت هست که سه چیز مانع می‌شود انسان مسائل والا و بلند را دنبال کند: کم همتی، ضعف نظر و کمی چاره‌جویی.

 

یک گوشه از زندگی

گاهی فکر می‌‌کنیم این زندگی عوض شدنی نیست. حقیقتا هم تغییر در زندگی کار ساده‌ای نیست. پیچیدگی‌ها و ارتباط بخشهای مختلف زندگی نمی‌گذارد به این راحتی این بافت پیچیده را تغییر دهیم و کم‌کم یک بازی فرسایشی آغاز می‌شود و ...

یکی از بهترین راه‌ها برای تغییر در زندگی، تغییر مدت کوتاهی از برنامه روزانه است. اگر زندگی آشفته‌ای دارید و می‌خواهید کاری کنید توصیه می‌کنم ابتدا از آچارکشی کل زندگی خودداری کنید و تنها روزی پانزده تا سی دقیقه آن آدم مطلوب باشید.

مثلا وعده صبحانه یا شام را طبق دستورات میل کنید. قبل و بعد از غذا نمک میل کنید، هر لقمه را کامل بجوید، بین غذا آب نخورید و قبل از سیر شدن دست از غذا بکشید. تکرار می‌کنم تنها همین بیست دقیقه را طبق برنامه رفتار کنید.

یک ماه این کار را ادامه دهید همین.

 

دایره اختیار

کسی از آیت الله بهجت پرسیده بود برای حضور قلب در نماز و توجه چه باید کرد؟ راه‌حل ایشان یک جمله کوتاه بود.

بسمه‌تعالى ، در آنى که متوجّه شدید، اختیاراً منصرف نشوید.

به نظرم این راهبرد تغییر کل زندگی است. در جایی که می‌دانید چه باید بکنید، زمانی که حواستان هست و اختیار دارید خلاف آن را انجام ندهید.

این تمرین را در یکی از دانشگاه‌های تهران در یک تیم سیزده نفره اجرا کردیم. نتیجه بعد از دو ماه، این بود که خود به خود زندگی این آدمها از منظر برش زمانی بیست درصد ارتقاء پیدا کرده بود.

اگر عصبانی شدید و متوجه شدید همان وقت خشم خود را فرو بخورید،

اگر وسط غذا نمک‌پاش دست شما بود و متوجه شدید آن را زمین بگذارید،

 اگر همین الان در جاده بیشتر از سرعت مجاز رانندگی می‌کنید، سرعت را کم کنید،

اگر مشغول ناله کردن از اوضاع روزگار هستید، به خودتان نهیب بزنید که با نق زدن کاری از پیش نمی‌رود

اگر فرصت دارید، همین ایستگاه از مترو پیاده شوید و یک ایستگاه باقی مانده را پیاده بروید

و اگر .....

دایره تسلط و اختیار انسان مثل عضلات بدن است، هر مقدار از آن استفاده کنید قوی‌تر خواهد شد و هر مقدار بی‌استفاده بماند، بی اثرتر و بلکه مشکل‌آفرین خواهد بود.

پ ن: از آیت‌الله بهجت سؤال شد: چه کنیم تا نماز صبحمان قضا نشود؟ در پاسخ فرمودند: کسی که باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند؛ خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد کرد. حرکت کنید تا سنت امداد الهی هم شامل حالمان بشود.

 

 

 آمادگی مهمانی خدا

از روز اول فروردین تقریبا دو ماه تا ماه رمضان فرصت داریم. به مدت بیست دقیقه یک برگه بردارید و کارهایی که برای آمادگی ورود به ماه مبارک رمضان باید انجام دهید را بنویسید. مثلا اگر بدهی شرعی دارید، روزه قضایی مانده، از کسی کدورتی دارید یا باید از کسی حلالیت بگیرید، اگر می‌خواهید ماه رمضان قرآن را با ترجمه خاصی ختم کنید یا یک مطالعه تفسیری بیشتر داشته باشید، مشکل پزشکی دارید و باید تکلیف آن را برای ماه رمضان مشخص کنید، اگر می‌خواهید یک مطالعه اخلاقی شروع کنید تا ماه رمضان و ......

حدود شصت روز مهلت داریم تا ماه مبارک رمضان کاری کنیم. الان که در عید فراغتی هست، این کارها را فهرست کنید و هر دو روز یکی را انجام بدهیم.

اگر خواستید مطالعه کنید کتاب شهر خدای حجت الاسلام پناهیان، کتاب دعا که سخنرانی‌های مقام معظم رهبری در سال 1360 هست و روزه دریچه‌ای به عالم معنا از استاد اصغر طاهرزاده گزینه‌هایی هستند که شاید نظر شما را جلب کنند.

 

بنویسید

 آدمهایی که نمی‌نویسند بسیار کمتر از آدمهایی که می‌نویسند، موفق به تحلیل درست زندگی و تغییر می‌شوند. این را هم بحثهای روز مدیریت و موفقیت تایید می‌کنند و هم تجربه شخصی بنده در ارتباط با آدمها.

اولا در نوشتن شما مجبورید بسیاری از چیزهایی که هنگام فکر کردن یا حتی صحبت کردن مبهم بیان می‌کنید واضح بنویسید. مثال بارزش برای خودم چیزهایی است که هنگام گفتن با حرکت دست بیان می‌کنم.

ثانیا نوشتن به شما یک آرشیو خوب می‌دهد. نمی‌دانم تا به حال شده است مثلا برگردید و نوشته‌های یکسال قبل خود را بخوانید گاهی برای خود آدم جالب است که یکسال قبل اینطور فکر می‌کرده! وقتی نمی‌نویسید مثلا در این حالت دچار یک خطای ذهنی می‌شوید که همیشه مثل الان فکر می‌کرده‌اید.

ثالثا نوشتن به شما امکان بازبینی فکرتان را می‌دهد. در واقع یکبار فکرتان را بیان می‌کنید و یکبار همان را بازبینی می‌کنید. حتی ممکن است حس کنید بار اول به خوبی مقصود خود را بیان نکرده‌اید.

دلایل دیگری هم به ذهن می‌رسد که به قول قدیمی‌تر ها در این مجال نمی‌گنجد!

تجربه‌ شخصی می‌گوید، بهترین شروع برای نوشتنی که به تغییر زندگی بیانجامد دو قالب است:

اول نوشتن برنامه زمانی روز و دوم روایت برنامه روز مثل خاطره نگاری.

 

 کارهای باقی مانده

روایتی از امیرالمومنین هست که می‌گوید « اذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ» وقتی از چیزی می‌ترسی خودت را در آن بینداز که سختی نیفتادن در کاری که از آن می‌ترسی از خود آن کار بیشتر است.

یکی از چیزهایی که در ایام عید از آن فرار می‌کنیم و در پایان تعطیلات به شکل آزار دهنده‌ای اذیت می‌کند، کوه کارهای انجام نشده است. اگر با چنین چیزی مواجهید از همین الان به مبارزه با آن بروید.

این کار چند گام ساده دارد:

اول یکی دو ساعت وقت بگذارید و همه کارهایی که که انجام نداده‌اید را روی کاغذ بنویسید. نوشتن روی کاغذ خیلی مهم است. رفتن سراغ لب تاب و تبلت احتمال ورود شما در سیاه‌چاله‌های دیجیتال را بیشتر می‌کند. اگر زمان شما تمام شد و کار را تمام نکرده بودید اولا خودتان یک جریمه قابل توجه بکنید و این زمان را یکساعت دیگر تمدید کنید.

دوم کارها را گروه بندی کنید مثل تماسها، قرارها، چیزهایی که باید خبر بدهید یا مثلا یک قرار کاری مدت زمان این مرحله هم یک ساعت است

سوم کارها را با جواب دو سوال دسته بندی کنید

اولا اگر این کار را نکنید چه می‌شود؟ این سوال اهمیت هر کار را می‌رساند

دوم آخرین زمانی که برای این کار وقت دارید کی هست؟ این سوال فوریت هر کار را می‌رساند.

گام چهارم شما چهار دسته کار دارید

الف فوری‌های مهم برای اینها به سرعت زمان مشخص کنید فقط یکبار دیگر فوریت آنها را چک کنید.

ب فوری‌های غیر مهم این‌ها همان کارهایی هستند که احتمالا دیگران برای شما مشخص کرده‌اند و اگر انجام ندهید از منظر شما اتفاقی نمی‌افتد اینها را می‌توانید به افراد دیگری واگذار کنید یا اصلا تعطیلشان کنید.

ج مهم‌های غیر فوری اینها اموری کلیدی هستند که هنوز به جای بدی نرسید برای اینها هم زمان مشخص کنید قبل از اینکه به جای بد برسند

د غیر مهم‌های غیر فوری اینها را همین الان تعطیل کنید.

گام پنجم در مورد مهم‌های فوری اگر می‌توانید از دیگران کمک بگیرید کمک بگیرید

گام ششم روشن است که اگر در برنامه شما زمانی برای این کارها بود تا الان انجام داده بودید. زمان خلق کنید مثلا یک روز تعطیلات عید را زودتر تمام کنید یا اینکه به مدت دو هفته یک ساعت کار را زودتر شروع کنید یا دیرتر

پ ن 1: اگر خواستید تفصیل این بحث را ببینید کتاب کار زیاد از انتشارات قدیانی را بخوانید

پ ن 2: باور کنید با نگاه به سامان اسلامی زندگی! نمودار آیزنهاور در مدیریت زمان را به شما پیشنهاد کردم.

   

 در باب به دست آوردن خرده مهارتها

در زندگی مهارتهای زیادی هست که نمی‌دانیم که وقتی آنها را می‌فهمیم انجام کار ما را ساده‌تر، روان‌تر و بهتر انجام می‌شود و اصلا گاهی کیفیت زندگی ما تغییر می‌کند مثل رانندگی، تندخوانی، خرد کردن سریع سبزیجات بدون قطع کردن انگشت!، برخورد با بچه‌ای که مدام گریه می‌کند، پیدا کردن کد پستی از روی آدرس، تعمیر یک شیر آب در منزل و .... که اگر بخواهیم مرور کنیم فهرست بلند بالایی از این مثالها خواهیم داشت.

مهارتها را باید با تمرین یاد گرفت. می‌گویند آموختن پنجاه درصد از مهارتها زمانی حدود یکساعت تمرین در بازه‌ای بین یک تا شش هفته را نیاز دارد. با این حساب می‌شود در یک سال بین ده تا پنجاه مهارت را یاد گرفت.

یاد گرفتن این مهارتها، شاید جهت زندگی را دگرگون نمی‌کند اما برای باز کردن فضا و تسهیل کارها امری حیاتی است که عملا زمان زیادی را آزاد می‌کند. به تفاوت پرداخت حضوری و الکترونیکی قبوض نگاه کنید! این تفاوتی است که مهارتها در زندگی ایجاد می‌کنند.

مهارتها همین طور دایره اختیار شما را توسعه می‌دهد و گزینه‌های جدید برای شما خلق می‌کند. همین طور یادگیری هر مهارت، درصدی از نشاط و شادابی را وارد زندگی انسان می‌کند.

پ ن: اگر فکر می‌کنید برای این کارها زمان ندارید کمی صبر کنید احتمالا به بحث زمان می‌رسیم.

 ترسیم دقیق تصویرها

اگر فردی را ببینید که در یک سال چهل بار یک کتاب را خوانده است اما آن را نمی‌فهمد یا طی سه سال ششصد بار! برای پرورش گیاهی تلاش کرده اما موفق نشده است، آیا به او اجازه حضور در تیم کاری خود را می‌دهید؟ اگر پاسخ شما منفی است شما از حضور بوعلی سینا و توماس ادیسون در تیم کاری خود محروم شده‌اید!

این‌ انتخاب شما به این باز می‌گردد که تصویر شما از ادم موفق چیست؟ یک مرد یا زنی که عمرش را با شکستهای متوالی می‌گذراند و از آنها عبور می‌کند تا بالاخره پیروز شود یا کسی که از اول بر قله افتخار ایستاده است!

این مثال یک نمونه از تاثیر تصویرها در زندگی ماست. تصویرها در زندگی ما بسیار موثرند. ما بر اساس تصویرهایی که داریم حرکت می‌کنیم، ترجیح می‌دهیم، توصیه می‌‌کنیم و اساسا زندگی می‌کنیم. تصویر ما از بچه خوب، تصویر ما  از موفقیت، تصویر ما از امام حسین علیه‌السلام، تصویر ما از مرگ، تصویر ما از مردم، تصویر ما از نوروز، تصویر ما از گم شدن کیف پولمان و ....

طبیعتا برخی تصویرها در زندگی ما بسیار موثرند و برخی دیگر کم‌تر.

امروز بیست دقیقه وقت بگذارید و ده تصویری که برای شما بسیار مهم است را بنویسید. تا آخر امسال تقریبا برای هر تصویر پنج هفته وقت دارید به ‌آن تصویر رسیدگی کنید.

مثلا یکی از این پنج‌ هفته‌ها را به تصویر خود از یکی از ائمه اختصاص دهید. مثلا امام موسی کاظم علیه‌السلام چه تیپ آدمی بوده‌اند؟ سعی کنید او را در چهل موقعیت مختلف مثل هنگام خرید، هنگام تفریح، هنگام عبادت، هنگام گران شدن یا ارزان شدن یک جنس در بازار، هنگام برخورد با یک منکر، هنگام جنگ، هنگام راه رفتن و .... تصویر کنید و درباره آن بنویسید. نترسید اجازه بدهید حتی اگر تصویر غلطی دارید روی کاغذ بیاید. بعد تلاش کنید و ببینید آیا این تصاویر واقعیت داشته‌اند یا نه؟

 

دوست دارم بدانم پنج یا ده تصویر مهم شما از چه چیزهایی است. اگر وقت کردید برای ادمین کانال بفرستید، انشاء الله به دست بنده می‌رسد.

 

 وقت طلایی

دل خوشی دارید؟ این پیشنهادها را کی عملی کنیم؟ اصلا وقتی نداریم که بتوانیم این کارها را انجام بدهیم؟

هر وقت به کسی پیشنهاد می‌کنم برنامه‌ای را در زندگی خود اجرا کند این پاسخ عمده‌ای است که می‌شنوم. راست می‌گویید پیشنهادهایی از جنس سامان کار زیاد، یادگیری خرده مهارتها، ترسیم دقیق تصاویر اساسا نیازمند زمان است که شما ندارید!

چه باید کرد؟ به هر حال باید به این کارها زمانی را اختصاص داد. چند پیشنهاد دارم که خودم انجام می‌دهم:

اولین پیشنهاد استفاده از زمانهای دوگانه است مثل استفاده از فرصت حرکت با مترو یا زمان انتظار جلسات یا مطب دکتر برای گوش‌دادن فایل یک کتاب صوتی یا مطالعه چند صفحه از کتاب یا نوشتن (آدم‌های کنجکاو یا حتی فضول را نادیده بگیرید. شما در صاف‌ترین حالتهای ممکن که بنشینید آنها در مورد شما کنجکاوی خواهند کرد)

دوم: از فرصت تعطیلات به صورت مقطعی استفاده کنید مثلا یک روز تعطیلات عید را زودتر تمام کنید یا یک پنجشنبه یا جمعه را مشخص کنید و به کار بپردازید (توجه کنید یک پنجشنبه یا جمعه)

سوم: صبحها نود دقیقه زودتر کار را شروع کنید. نیم ساعت به کارهای عقب افتاده بپردازید و بقیه را به مطالعه اختصاص بدهید.

خواهش می‌کنم چهارمی را شما بنویسید و در این ایده پردازی مشارکت کنید. انشاء الله به تدریج این ایده‌ها منتشر می‌کنیم.

این آسایش ما!

این حدیث را بخوانیم. بخشی از بیانات امام صادق خطاب به مفضل بن عمر است:

 اعْتَبِرْ يَا مُفَضَّلُ بِأَشْيَاءَ خُلِقَتْ لِمَآرِبِ الْإِنْسَانِ وَ مَا فِيهَا مِنَ التَّدْبِيرِ

فَإِنَّهُ خُلِقَ لَهُ الْحَبُّ لِطَعَامِهِ وَ كُلِّفَ طَحْنَهُ وَ عَجْنَهُ وَ خَبْزَهُ

وَ خُلِقَ لَهُ الْوَبَرُ لِكِسْوَتِهِ فَكُلِّفَ نَدْفَهُ وَ غَزْلَهُ وَ نَسْجَهُ

وَ خُلِقَ لَهُ الشَّجَرُ فَكُلِّفَ غَرْسَهَا وَ سَقْيَهَا وَ الْقِيَامَ عَلَيْهَا

وَ خُلِقَتْ لَهُ الْعَقَاقِيرُ لِأَدْوِيَتِهِ فَكُلِّفَ لَقْطَهَا وَ خَلْطَهَا وَ صُنْعَهَا وَ كَذَلِكَ تَجِدُ سَائِرَ الْأَشْيَاءِ عَلَى هَذَا الْمِثَالِ

اى مفضّل! از آفرينش و آماده سازى حكيمانه و مدبّرانه اشيا براى رفع نياز انسان درس عبرت بگير.

براى انسان غلّات و حبوبات آفريده شده است اما خود او بايد آنها را آرد كند و آرد را خمير کند و با آن نان و غذا بپزد.

براى پوشاكش پشم آفريده شده اما خود او بايد آن را بريسد و ببافد.

براى او درخت آفريده شده اما خود او بايد آن را بكارد، آب دهد و به آن برسد و از آن بهره گيرد.

برای درمان بیماریها، داروها پديد آمده اما خود او بايد آنها را بچیند، با مواد ديگر مخلوط کند و دارو بسازد. ديگر اشيا نيز همين گونه آفريده شده است.

بعد حضرت فرمودند

فَانْظُرْ كَيْفَ كُفِيَ الْخِلْقَةَ الَّتِي لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ فِيهَا حِيلَةٌ وَ تُرِكَ عَلَيْهِ فِي كُلِّ شَيْ‏ءٍ مِنَ الْأَشْيَاءِ مَوْضِعُ عَمَلٍ وَ حَرَكَةٍ لِمَا لَهُ فِي ذَلِكَ مِنَ الصَّلَاحِ

 لِأَنَّهُ لَوْ كُفِيَ هَذَا كُلَّهُ حَتَّى لَا يَكُونَ لَهُ فِي الْأَشْيَاءِ مَوْضِعُ شُغُلٍ وَ عَمَلٍ لَمَا حَمَلَتْهُ الْأَرْضُ أَشَراً وَ بَطَراً وَ لَبَلَغَ بِهِ ذَلِكَ إِلَى أَنْ يَتَعَاطَى أُمُوراً فِيهَا تَلَفُ نَفْسِهِ

وَ لَوْ كُفِيَ النَّاسُ كُلَّمَا يَحْتَاجُونَ إِلَيْهِ لَمَا تَهَنَّئُوا بِالعَيْشِ وَ لَا وَجَدُوا لَهُ لَذَّةً أَ لَا تَرَى لَوْ أَنَّ امْرَءاً نَزَلَ بِقَوْمٍ فَأَقَامَ حِيناً بَلَغَ جَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ مِنْ مَطْعَمٍ وَ مَشْرَبٍ وَ خِدْمَةٍ لَتَبَرَّمَ بِالْفَرَاغِ وَ نَازَعَتْهُ نَفْسُهُ إِلَى التَّشَاغُلِ بِشَيْ‏ءٍ فَكَيْفَ لَوْ كَانَ طُولُ عُمُرِهِ مَكْفِيّاً لَا يَحْتَاجُ إِلَى شَيْ‏ءٍ

فَكَانَ مِنْ صَوَابِ التَّدْبِيرِ فِي هَذِهِ الْأَشْيَاءِ الَّتِي خُلِقَتْ لِلْإِنْسَانِ أَنْ جُعِلَ لَهُ فِيهَا مَوْضِعُ شُغُلٍ لِكَيْلَا تُبْرِمَهُ الْبِطَالَةُ وَ لِتَكُفَّهُ عَنْ تَعَاطِي مَا لَا يَنَالُهُ وَ لَا خَيْرَ فِيهِ إِنْ نَالَه‏

نگاه کن چطور همه نيازهاى ضرورى انسان آفريده شده ولى انسان بايد براى دسترسى به آنها تلاش و حركت كند برای اینکه این تلاش و حرکت به سود انسان است؛

چرا اگر اين اشيا بدون هيچ كار و تلاش و حركتى نيازهاى او را جواب می‌داد، همواره در وادى سرمستى و طغيان سقوط مى‏كرد و چه بسا دست به اعمالى مى‏زد كه خود را هم هلاك كند.

[و همین طور] اگر تمام نيازهاى انسان آماده و كافى بود براى او زندگى، هيچ مزه و لذّتى نداشت و گوارا نمی‌شد. همانطور که اگر كسى چند روزى مهمان باشد و میزبان غذا، نوشيدنى و نيازهاي دیگر را برطرف كند، او از بيكارى آزرده مى‏شود و با خودش کلنجار می‌رود كه بايد به كارى مشغول گردد. حال اگر انسان در تمام عمر براى تحصيل ما يحتاج خود به‏ هيچ تلاش و حركتى نياز نداشت، زندگی دشوارتر و ناگوارتر مى‏شد.

پس حكمت و تدبیر بزرگ در اين است كه نيازهاى انسان با حركت وتلاش به دست آيند تا از سويى بيكارى او را در هلاک نیندازد و از سوى ديگر در پى چيزى نباشد كه به او نمى‏رسد و يا اگر برسد به سود او نباشد.

 

چند وقت است به این سوال فکر می‌کنم این تن‌آسایی که به مدد ابزارها به ما رسیده خوب است یا نه؟ شاید به نتیجه قطعی نرسیده باشم اما فکر می‌کنم! اگر به نظر شما هم چیزی رسید ممنون می‌شوم بگویید.

 

پ ن: دلم نیامد این حدیث را هم نیاورم.

«عن النبی (صلی الله علیه و آله) إِنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لَا يُكَفِّرُهَا صَلَاةٌ وَ لَا صَدَقَةٌ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا يُكَفِّرُهَا قَالَ الْهُمُومُ فِي طَلَبِ الْمَعِيشَة»

پیامبر اکرم فرمودند برخی گناهان هستند که با نماز و صدقه از بین نمی‌روند، پرسیدند ای رسول خدا پس چه چیز آنها را می‌پوشاند؟ حضرت فرمودند جدیت در طلب معاش (و به تبع آن دلمشغولی‌های آن).

 داستان کوتاه

داستان‌های کوتاه را دوست دارم یک حرف را در موجزترین حالت انتقال می‌دهند. برای امروز حرفهای زیادی بود که خواستم ضمن دو سه داستان کوتاه بگویم که یا شنیده‌ام و یا نوشته‌ام. بگذارید به حساب حرف جدی در یک زنگ تفریح.

اول: مردی به ملاقات یکی از زاهدان رفت. از دیدن اتاق ساده او بسیار متعجب شد و پرسید چرا با این سادگی زندگی می‌کنید؟ زاهد گفت تو چرا تنها با یک کوله پشتی اینجا هستی؟ مرد گفت چون من مسافرم! زاهد گفت من هم!

دوم: در جلسه‌ای یکی از اساتید خوشنویسی، با انگشت کوچکش شروع کرد روی بوم، خطاطی کردن و در عرض نیم ساعت با خوشنویسی یک تصویر زیبا از غروب خورشید کشید. همه به وجد آمده بودند، یکی از حاضرین گفت من حاضرم همه عمرم رو بدم تا بتونم مثل شما خطاطی کنم. استاد گفت من هم همین کار رو کردم!

سوم: زمانی به عیادت مریضی رفتم که دکترها از او قطع امید کرده بودند. پسرش برای او شماره‌هایی را می‌گرفت و او با صدای ضعیف و لرزان از کسانی که بین آنها اختلاف یا کدورتی بود می‌خواست حلالش کنند. وقتی بیرون آمدیم برادرم گفت شماره فلانی را بگیر ازش حلالیت بگیرم. گفتم جوگیر نشو! معلوم نیست زمان مرگ فلانی چه زمانی باشد! برادرم نگاهم کرد و گفت من هم!

جهت دانلود پوسترها کلیک فرمایید.