مكتب امامين انقلاب
آیا رهبران انقلاب مصلحت اندیشی میکنند ؟
هر چقدر اندیشهی هویتساز فرد از امام و اسلام ناب فاصله میگیرد ، کنشها ، واکنشها…
آیا رهبران انقلاب مصلحت اندیشی میکنند ؟
هر چقدر اندیشهی هویتساز فرد از امام و اسلام ناب فاصله میگیرد ، کنشها ، واکنشها ، تحلیلها حتی توصیه ها متفاوت میشود . هرچه نرمافزار ذهن از اندیشهی امام دورتر میشود شما رفتار های متفاوتتر میبینید .
ما بعد از مباحثاتمان با کسانی که جزء جامعهی مذهبی هستند اما معترض به انقلاب و عملکرد حضرت آقا میباشند ؛ عمدتا به این جمله از طرف اینها میرسیم که " نظر آقا اینجا معلوم است ولی اینکه مصلحت در فقه شیعی جایگاه ویژهای یافته موجب شده است که روحیهی انقلابی در شیعه تضعیف شود و رفتارهای مصلحت اندیشانه به لایهی رهبران انقلاب منتقل شود . فلذا امروز آقا رفتارهای مصلحت اندیشانه میکند ."
این جمله را تحلیل کنیم ؟ یعنی این آدم به زبان ساده و خودمانی میگوید : شما اگر در فضای اندیشه به فقه خیلی میدان بدهی ، فقه مانع انقلابیگری ما میشود .
پدیدهی تجربهی تاریخی
ما یک بحثی را با بعضی از دوستان شروع کردیم که مگر شما به مردم سالاری اعتقاد ندارید ؟ اگر بنا به مردمسالاری است ، برجام را واقعا مردم میخواهند . مردم به مذاکره با آمریکا رای دادند.
سوال من از شما این است که فرض بگیرید مردم میخواهند یک تصمیم غلط بگیرند . وظیفهی رهبر جامعه چیست ؟ آیا اجازه دارد پدیدهی تجربه ی تاریخی را برای مردم رقم بزند یا نه ؟
تقریر مردم سالاری در نگاه بعضی از اینها ، با اینکه خیلی شعارش را میدهند و مردم مردم میکنند ، اینطور است که انتهای حرفشان به این میرسد که آقای خامنهای باید میایستاد . از آنطرف هم بسیاری از دوستان ما در جریان اصولگرایی عمیقا به مردمسالاری اعتقادی ندارند . انقدر که همین اخیرا آقا با یک تاکیدی فرمودند من به مردم سالاری اعتقاد دارم . یعنی فکر نکنید ما داریم بازی درمیآوریم .
در چهارده خرداد سال گذشته بحث مفصلی داشتند در مورد اینکه امام در رودروایستی دنیا که چون همه میگفتند دموکراسی ، مردمسالاری را مطرح نکرد . امام عمیقا به مردمسالاری عقیده داشت .
باور مردم سالاری
حضرت آقا میفرمایند امام سه تا ایمان داشتند. ایمان به راه ، ایمان به خدا ، ایمان به مردم . یعنی یک مثلث ایمان .
خیلی عجیب است .
این جمله را همین الان در حوزههای علمیه یک مقدار غلیظ بگوییم یک جریانهایی در حوزه به شدت واکنش نشان میدهند . یعنی چه ایمان به مردم ؟ همانهایی که اکثرهم لایعقلون ؟!
و بعد حضرت آقا جملهای فرمودند که بسیار عجیب و کلیدی است . آن جمله این است : امام جمهوریت و مردم سالاری را از حاق و دل شریعت برداشت کرده است .
بعد شما یک جریانهای قدرتمند سیاسی میشناسید که رویکرد و حرفشان کاملا این است که نسخهی درست ، حکومت اسلامی است . رئیس جمهور را هم باید آقا منصوب کند . مردم نقشی ندارند . حالا یک نمایش هایی درست میکنیم که شورش نشود . ولی ما هر چه ضربه میخوریم از مردم سالاری میخوریم .
هر دو تقریر با محکمات اندیشهی امام و آقا متفاوت است . اینها میگویند آقا دارند تقیه میکنند . نه ! آقا از باورهای خودشان صحبت میکنند که من به مردم سالاری باور دارم .
آیا انقلاب واقعا پیروز شده است؟
در یک جلسه ای در حسینیهی هنر از حاضرین پرسیدم چه کسانی معتقدند انقلاب اسلامی پیروز شده است ؟ دو نفر دستشان را بالا آوردند . بعد پرسیدم چه کسانی معتقدند انقلاب شکست خورده است ؟ همه دست بلند کردند . همه هم بچههای حزب اللهی بودند . بعد پرسیدم وقتی آقای خامنه ای میگویند پیروز شدیم راست میگوید یا دارند به جامعه امید بیهوده میدهند ؟ همه میگفتند امید بیهوده میدهد . رهبر جامعه ست و وظیفهشان امید دادن به جامعه است .
چرا ایشان دارند به جامعه امید بیهوده میدهند ؟ انقلاب تمام شده و این ساختمان در حال ریختن است . هستهای را که از دست دادیم . موشکی و منطقه را هم میدهیم . این طرف هم که شبکههای فساد از درون جامعه رو متلاشی میکنند .
چه چیزی باعث ایجاد ذهنیتی در بچههای حزب اللهی میشود که میگویند ما شکست خوردیم ؟
اگر سوال کنیم چطور حساب میکنید ، کسانی که میگویند پیروز شدیم ، عمدتا میگویند چون آقای خامنه ای میگویند . کسانی هم که میگویند شکست خوردیم عمدتا سه یا چهار عنصر را نگاه میکنند و میگویند شکست خوردیم . فساد که داریم . در عدالت هم که مشکل داریم . گرانی هم که هست .
چه تفاوتی بین ذهن من و حضرت آقا وجود دارد که من وقتی محاسبه میکنم هرطور حساب میکنم شکست خورده ایم . و حضرت آقا هرطور حساب میکند ما پیروزیم . چه عناصر محاسبه ای در ذهن آقا هست که در ذهن من نیست .
سیستم عامل و ساختار ذهن مذهبی های جامعه از کجا آمده است ؟
این چه نظام محاسبهای است در ذهن آقا وجود دارد و اگر در ذهن ما هم شکل بگیرد نتیجه این میشود که ما حساب میکنیم پیروز شده ایم . نه اینکه فقط چون آقا را دوست دارم و آقا میگویند میگویم پیروز شدهایم . با محاسبه این نتیجه را میگیریم . این سیستم عامل و نظام ، سیستم عامل مکتب امام و انقلاب است .
یک سوال مهم اینجا مطرح میشود که سیتم عامل و ساختار ذهن مذهبی های جامعه از کجا آمده است ؟ چه اتفاقی میافتد که مثلا یک آدمی که خیلی مذهبی و عضو بسیج دانشجویی هست ناگهان راه خودش را از این جریان کج میکند ؟
من یک جوابی برای این سوال دارم که حاضرم ساعتها برای اثباتش مباحثه کنم . و آن اینکه ما از یک جایی تصمیم گرفتیم به جای اندیشهی امام و آقا ، اندیشهی دیگران را بگوییم . بسیاری از این بچههایی که چنین شرایطی برایشان پیش میآید ، کسانی هستند که ساختار ذهنیشان با امثال شریعتی بسته شده است .
حالا اینکه شریعتی چطور بود را میتوانید به نظرات آقا و شهید بهشتی مراجعه کنید . آقا قائل نیستند که شریعتی منحرف است و بعضا توصیه به خواندن آثارش هم کردهاند . اما آیا اینکه ما ذهن دانشجو را مبتنی بر ذهن شریعتی ساختاربندی کنیم کار درستی است ؟
40 سال سانسور
یک وقتی هست که شما میگویید رهبران انقلاب ما ، رهبران سیاسی بودند . خیلی در لایههای فکری و اندیشهای حرفی نداشتند . لذا اینها قیام کردند و سیاست را جلو بردند . ما در لایه های اندیشه به اندیشمندان مراجعه میکنیم .
موضوع بسیار مهم این است که همین الان در حوزههای علمیه بالای نود و پنج درصد طلبههای ما کتاب مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایة ی امام رو اصلا نمیفهمند . این اندازه سطح کتاب بالا و کیفیست . در این کتاب امام نظام فکری و جهانبینی خودشان را مفصلا توضیح دادند .
رفقا ما خودمان چهل سال است که امام را در مهجوریت قرار دادهایم . در رو دروایستی با این و آن امام رو سانسور کردیم . یعنی امام نظام اندیشه و جهانبینیاش را جایی نگفته است ؟ آنقدر خوب و قوی توضیح داده است که از سطح عمومی حوزه بالاتر است .
حالا امام را بگوییم باید سانسور کرد چون اندیشههای عرفانی دارند (و مثلا آقایان در حوزهی علمیه ناراحت میشوند) . تقریر آقا که یک تقریر کاملا قرآنیست . چرا طرح کلی اندیشهی اسلامی باید در میان دانشجوهای ما مهجور باشد ؟ طرح کلی که کاملا ساختارساز ، سیستم ساز، نظامساز روی ذهن دانشجو مینشیند و دانشجو از همهی آن ویروسها محفوظ میماند .
نهضت بازگشت به امامین انقلاب
گروه این است ، جوابش این است . بعد دانشجو از جلسه بیرون میآید می پرسیم چطور بود ؟ جواب میدهد که اجمالا فهمیدم یک سری شبهه وجود دارد که جوابهایی هم دارد .
هرجایی دوره برگزار میکند همین طور است . خوب شبهه را تبیین میکنند و به دانشجو می فهمانند . اما جواب را که میدهند دانشجو عمدتا نمیداند فهمیده یا نه . آخر هم به این نظر میرسد که یک سری شبهه وجود دارد که آخوند ها جوابش را میدانند . کمی دانشجوی جسورتری باشد میگوید جوابش را هم نمیدانند .
خیلی از جوابهای ما به شبهات قانع نمیکند . چرا قانع نمیکند ؟ چون بسیاری از شبهاتی که مطرح میشود در یک شبکهی مفاهیم معنا دارد و در یک جهان بینی مطرح میشود . شما جهان بینی را نمیدهی شبهه میگویی . معلوم است که نخواهد فهمید .
شما جهان بینی و نظام فکری را بگو اصلا شبهه پیش نمیآید . لذا توصیه چیست ؟ نهضت بازگشت به امامین انقلاب . باید به فرمایشات امامین انقلاب برگردیم .
تفاوت تفکر امام با سایرین ، تفاوت جوهری است.
اینکه ما میگوییم از اندیشه امام و آقا شروع کنیم اصلا به معنای نفی سایر اندیشمندان نیست . ما مدام وقتی از اندیشهی امام وآقا حرف میزنیم فقط از این اندیشه تعریف میکنیم که ناب است و هیچکس نتوانسته است مثل این اندیشه را ارائه کند و ... اما این اندیشه را تبیین نمیکنیم .
ما آمدیم اصل این اندیشه را برای چند دانشجو ارائه کردیم . و بعد از آنها خواستیم تفاوتهای این اندیشه را با تفکر سایر اندیشمندان مقایسه کنند . خود دانشجوها به وضوح متوجه تفاوتها میشدند .
تفاوت ، تفاوت جوهری است . امام در حدیث یازدهم چهل حدیث ، تقریری از فطرت ارائه میدهند . امام میفرمایند: " در طول تاریخ اسلام خیلی گفتهاند فطرت یکی ازمنابع معرفت است . اما هیچکدام از این علما نتوانستهاند تقریری از فطرت ارائه بدهند . استاد ما شاه آبادی (دام ظله) این تقریر را ارائه کرده اند البته ما یک تغییراتی هم دادهایم . " ما متن آقای شاه آبادی را هم دیده ایم . انصافا امام تواضع کرده اند . بحثی که امام ارائه میکنند در مقایسه با بحث ایشان بینظیر است . در طول تاریخ ما چنین تقریر فطریای نداریم .
بعد ما بگوییم بروید به چه کسی مراجعه کنید ؟ ما نداریم چنین کسی را که تقریر اسمائی و فطری داشته باشد . نداریم کسی که اینطور ششصد حدیث را ترجمه کند و اینها تفاوتهای خیلی مهمی است.
در طول تاریخ چه کسی توانسته چنین اتفاقی را رقم بزند؟
ما هر بار میخواهیم از توانمندی امام صحبت کنیم بعضی بحث را به حاشیه میبرند که به طور مثال آقای بروجردی هم انسان بزرگیست . اصلا ما حرفی در این نداریم . اما بحث بر سر توانمندیهاست . اثباتش هم اینکه شما در تاریخ نگاه کنید چه کسی توانسته چنین اتفاقی را رقم بزند ؟ فقط یک آدم . و آن انسان مبتنی بر جهانبینی و نظام فکری خاص خودش این کار را کرده است .
حضرت آقا در مقدمهی کتاب طرح کلی فرمودند ما چهل سال پیش این حرفها را زدیم الان هم داریم همینها را میگوییم . برای امام و آقا سخت است که بگویند بیایید مطالب ما را بخوانید . از آن طرف شما میبینید در یک برهوتی شما یک ظرف آب دارید و یک جمعیتی در تشنگی شدید هستند . هم باید تواضع کنید ، هم باید بگویید چیزی که شما به دنبالش هستید را ما داریم . و این خیلی مشکل است .
لذا تکلیف بسیار مهم ما این است که دیگران را به اندیشه امامین انقلاب دعوت کنیم . آقا خودشان خیلی به امام دعوت میکنند . اما چون نزدیک شدن به امام پیچیدگی دارد ، خود حضرت آقا هم با ملاحظه این کار را میکنند . اما ارائهی نظام اندیشهی حضرت آقا خیلی سر راست است .
کتاب ولایت و حکومت آقا در زمینهی ولایت و ولایت فقیه کتاب بینظیریست . هیچ اندیشمندی حتی خود امام این بحث را با این طول و تفسیر ندارد .
در این چند سال گذشته در چند دانشگاهی که در سطح کشور جریان سازند ، کاری که دارد توسط چند طلبه و دانشجو اتفاق میافتد این است که ما گفتیم فقط امام وآقا به بچهها بگوییم .
نظام فکری و جهان بینی امامین انقلاب را بگوییم . بعد که کاملش کردیم افزونها را اضافه میکنیم . حالا برود مصباح و مطهری و ... بخواند . یعنی اصلا نفی ندارد . فقط یک اثبات دیگر دارد . یک دور امام و آقا بخواند بعد برود شریعتی بخواند .
اکثر این افرادی که مذهبی هستند ولی منتقد عملکرد حضرت آقا هستند و اتفاقا تحلیل ها آماری دقیق هم ارائه میدهند ، این حرفها را نشنیده اند . این ویژگی جهان بینی و نظام فکری امام و آقاست که به محض اینکه روی ذهن کسی نصب میشود طور دیگری محاسبه میکند و دنیا را میفهمد .
برای اینکه بحث را یک گام جلو ببریم باید لایههای مکتب امام را بررسی کنیم . ما وقتی از مکتب امام صحبت میکنیم از چه چیز صحبت میکنیم ؟!
لایههای مکتب امام
مکتب امام یک لایهی جهانبینی دارد . در طرح کلی آقا این را مفصلا توضیح میدهند که چه نسبتی بین جهانبینی و اصول وجود دارد . اگر شما میگویید مردم سالاری، نمیتوانید این را روی هوا بگویید . مردم سالاری از دل یک سری مبانی بیرون میآید .
شما اگر جهان را اینطوری ببینی مردم مهم هستند و اگر اینطوری نبینی مردم مهم نیستند . لذا اگر شما این جهانبینی را نداشته باشید آخرش مجبور میشوید برای اثبات مردم سالاری دست به دامان غرب شده و با اندیشههای غربی و علوم انسانی اثباتش کنید .
بعد دانشجوی حزباللهی مومن شما میرود با اندیشههای غربی ، مردم سالاری اثبات کند باورهای خودش دچار تزلزل میشود . چون اصلا این آدم دنیا را طوری نمیبیند که مردم در آن مهم باشند . رفقا کدامیک از شما دنیا را طوری میبیند که احساس میکند مردم در آن مهم هستند ؟
ما که هر طور دنیا را نگاه میکنیم خدا در آن مهم است . امام زمان و آقا هم مهم هستند . بقیه هم اصلا چه اهمیتی دارند ؟! مردم چه اهمیتی دارند که اکثرهم لایشعرون ، اکثرهم لا یعقلون و ...
اگر من دنیا را با جهان بینی امام و آقا ببینم وحدت و انسجام بین مردم مهم میشود . میشود طوری دنیا را دید که مردم اصلا در آن مهم نباشند . شما یک نگاه جبر گرایانه به دنیا داشته باشی و ارادههای مردم را در دنیا موثر نبینی انتهای این نگاه این میشود که اصلا چرا باید من با فلانی وحدت کنم ؟ این وحدت چه اهمیتی دارد ؟
لذا لایهی اول و مهمترین لایهی مکتب امام جهانبینی است . اینکه امام جهان را چطور میبیند ؟
اصول و راهبردهای مکتب امام
وقتی کتب امام را زیر و رو میکنید ، میبینید امام از دنیا یک تبیین اسمائی دارد . تبیین اسمائی عالم باعث میشود انسان در نگاه امام مفهوم دیگری بیاید . و این نگاه به جهان و انسان ، کلی اصل در میآورد .
لذا پایهی تفکر امام یک جهانبینی است . امام طور دیگری جهان را میبیند لذا اصولش فرق میکند .
لایهی دوم ؛ همین اصول است . شما وقتی جهان را اینطور میبینید برای حرکت این جهان و حرکت دادن جهان یک سری اصول استخراج و ایجاد میشود .
شما به محض اینکه عمیقا جهان بینی امام را بررسی میکنید و تا حدی اشراف پیدا میکنید ، مکتب سیاسی اجتماعی امام و اصول آن بدون نیاز به استدلال از دل اندیشههای امام نمایان میشوند . بدون نیاز به استدلال فرد میفهمد که چرا مردم سالاری مهم است . چرا وحدت مهم است .
لایهی سوم ؛ راهبردهاست . بر اساس این جهانبینی و اصول راهبرد میدهد که حالا چه کار کنیم . مثلا بحث خدمترسانی به محرومین را مطرح میکند . این خیلی مهم است که شما بحث خدمترسانی به محرومین را در جهان نگاه کنی و بر اساس یک اصولی بفهمی که باید بروم به محرومین خدمت کنم .
برخی از اصولگرایان ما چون اصولشان متصل به جهان بینیشان نیست ، کارکرد خدمت به محرومین برایشان جمع کردن رای میشود . جهانبینی امثال حاج عبدالله والی چیست که قبل از همهی این مسائل به بشاگرد میرود ؟
تبیین جهت حرکت تاریخ
چهارمین لایهی مکتب امام ؛ توجه به تبیین تاریخ است . اندیشهی امام برخلاف بسیاری از نظامهای اندیشهی رایجی که شما به دانشجو میدهید ، فلسفهی تاریخ دارد . یعنی تاریخ را معنا میکند . یکی از اشکالات رایج نظامهای اندیشهای که ما به دانشجو میدهیم این است که توضیحی برای تاریخ ندارد . و نمیتواند حدس بزند تاریخ به کدام سمت حرکت خواهد کرد و نسبت عملکرد ما با روند تاریخ را مشخص نمیکند .
مارکسیستها همیشه به ما میگفتند" شما حرفهایتان روی هواست . واجب الوجود و دور و تسلسل و ... جریان تاریخ چیز دیگریست و شما را با خود میبرد ." اما اندیشهی امام میگوید ما باید از فلسفهی تاریخ برای شما بگوییم تا بدانید اصلا تاریخ چیست .
دانشجوی علوم انسانی وقتی این دستگاه فکری را روی ذهن خودش نصب میکند و بعد سراغ اندیشههای مثلا هگل میرود به این نتیجه میرسد که حالا هگل هم یک چیزهایی فهمیده است . نه اینکه بچهها میروند هگل میخوانند و میآیند و نتیجهشان این است که آخوندها در طول تاریخ ما را تحمیر کردهاند و هیچوقت نگذاشتهاند بفهمیم حقیقت تاریخ چیست .
وقتی شما جهان بینی و اصول را به فرد نمیدهی نتیجه همین میشود . بحثهای آیندهپژوهی و مهدیت ذیل همین لایهی فلسفهی تاریخ معنا میشود .
امروز دنیا تشنهی شنیدن کلمات امام است.
لایهی پنجم مکتب امام ؛ شیوه و روش جهانبینی ایشان است که مشخص میکند ما چطور به جواب این سوال میرسیم که " این چه فقهی است که میتوان از آن جمهوریت فهمید ؟ "
قطعا این باید یک فقه خاص باشد که بشود از حاق آن جمهوریت را استخراج کرد . روش خاصی دارد که دوستان روی این بحث خیلی کار کردهاند .
خلاصه ی بحث بنده این است که میان اندیشهی امامین انقلاب و سایر نظامهای اندیشهی رایج ، تفاوت جوهری وجود دارد . جوهرهی نظام اندیشهی امام و آقا با همهی نظامهای اندیشهی دیگر متفاوت است . تفاوت واقعا تفاوت سیستم عاملهای متنوع و متفاوت است .
امروز دنیا تشنهی شنیدن کلمات امام است . اگر امروز ما مکتب امام را در همهی این لایهها درست بفهمیم و به زبان اقشار مختلف بازتولید و ارائه کنیم ، این مکتب شیرینترین و اثرگذارترین نظام اندیشه است . و جوان امروز تشنهی شنیدن این حقایق است .
یک حرکت بسیار کوچک در این زمینه شروع شد و امسال تقاضای دانشجوهای بینالمللی برایمان آمده است که میشود از این حرفها برای ما هم بزنید ؟ امروز ما در جایی از تاریخ ایستادهایم که عمل نکردن به وظایفمان در این باره تبعات بسیار سنگینی را خواهد داشت .
سوال: امروز اندیشهی امام و آقا را خیلیها ارائه میکنند . ادعای همه هم این است که این تقریر آنها درست ترین تقریر است . ما از کجا بفهمیم که کدامیک از این ارائه ها به این اندیشه نزدیکتر است ؟ اصلا آیا ما به این تشخیص نیاز داریم ؟
پاسخ: نکته اینجاست که هرکسی وارد این مقوله میشود ولو ما بدانیم که از این اندیشه چیزی نخواهد فهمید باید از همه جهت حمایتش کنیم که شما هرکمکی بخواهی ما میکنیم شما بیا این کار را انجام بده.
تنگ نظری اینجاخیلی آفت بزرگی میتواند باشد که من یک تقریری از امام و آقا ارائه کنم و بگویم همین است و دیگر هیچ . این رویکرد باب را میبندد .
ما باید برای بازگشت به اندیشهی امام و آقا یک تلاش اجتماعی کنیم . یعنی دعوت کنیم تفکیکی ها هم بروند تقریر بدهند . ضدانقلاب هم برود روی اندیشهی امام کار کند و تحلیلش را ارائه کند . همین کسانی هم که در چاچوب اسلام و انقلاب منتقد عملکرد امام و رهبری هستند بروند کار کنند .
در تضارب آرای مختلف اندیشهی امام و آقا خودش را نشان میدهد . الان چقدر این اتفاق خوبی است که همه در جامعه تقریر خودشان از مردمسالاری را ارائه میدهند .
چون تا وقتی نگفته اند میتوانند بگویند بله این تقریر شماست و از کجا معلوم که درست است ؟ اما وقتی همه برداشت خودشان را ارائه کنند و فضای گفتوگو را هم مهیا کنیم ، از آنجا که اندیشهی امام و آقا از جنس قرآن است ، خودش راهنمایی میکند که کدام تقریر درست است و کدام نه...
جهت دانلود پوسترها کلیک فرمایید.