سبک زندگی خوب
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل التحریر
بخش خوبی از دو سه هفته گذشته را گرفتار کرونا یا آنفولانزا بودهام. کدامش را…
بسم الله الرحمن الرحیم
قبل التحریر
بخش خوبی از دو سه هفته گذشته را گرفتار کرونا یا آنفولانزا بودهام. کدامش را نمیدانم و نمیخواهم بدانم! تب همراه با لرز، بدندردهای مداوم، بیخوابی و بیتابی شبانه در کنار بیحالی و کلافگی روز، وقفههای تنفسی و سرفههای دردناک و آزاردهنده. اضافه کنید شنیدن مداوم این جمله که «مبتلایان به بیماری زمینهای در معرض خطر مرگ با کرونا و آنفولانزا هستند» از رسانهها و حتی در و دیوار! آن هم برای کسی که قطعاً واجد چندگونهی خوب از بیماریهای زمینهای هست!
یک حاشیه مهم این دوران مشاورهها و حرفهایی بود که بیشتر با پیامک و یا پیامرسانها میرسید و اکثرشان به دلیل همین شرایط بیپاسخ میماند و شرمندگی درست میکرد!
کمی که اوضاع بهتر شد تصمیم گرفتم به سوالات جواب بدهم که از حوزه شریف زنگ زدند و پیشنهاد یادداشتهای عیدانه را دادند. به نظرم فرصتی فراهم شد برای زدن حرفهایی که به نظرم پاسخ بخش عمدهای از سوالات بود! امیدوارم به درد بخورد و گرهی باز کند. تاخیر دو سه روزه انتشار، محصول این فرآیند است.
تا الان پنج شش یادداشت بیشتر نوشته نشده، اگر مسئلهای برایتان اولویت داشت تذکر بدهید، میتواند موضوع یکی از یادداشتهای بعدی باشد. همین طور تذکر نکاتی که به نظرتان از ذهن نویسنده دور مانده است بسیار مایهی خوشحالی است.
امیدوارم سال جدید، در پرتو الطاف خداوند رحمان و دعای امام زمان (عج) برای همه پر از خیر و برکت و عافیت باشد.
یادداشت اول: زیستن در قرنطینه (۱)
چه چیز قرنطینه خانگی اذیتکننده است؟ آدم از کار و زندگیاش میافتد و باید در خانه بماند! تماشای در و دیوار و نگرانی کارهای تعطیل شده و قطع ارتباطات! آدم تازه قدر ترافیک را میفهمد که حداقل دو سه ساعت از روزمان را میخورد و الان نمیدانیم با آن چه کنیم! بچههای مزاحمی که با کمک از مهد کودک و مدرسه ساعتهای خوبی جلوی چشممان نبودند! و خدا نیاورد حضور مردان بال و پرکندهای که قرار بود صبحها از خانه بیرون بروند و شب برگردند؛ حالا اگر بیرون میروند مدام نگرانی وجود دارد که ناقل ویروس نباشند یا اگر از بخت بد هم مدام در خانه بمانند یا در کار خانه مشارکت ندارند یا بیش از حد مشارکت دارند و خود و دیگران را دیوانه میکنند!
البته برخیها زندگیشان فرقی نکرده، همان کارهایی که سر کلاس و دانشگاه و محل کار میکردند، در خانه انجام میدهند! چک کردن شبکههای اجتماعی، بازی با گوشی و ....، خواب به مقدار کفایت! خوردن یا چک کردن منظم یخچال و ور رفتن با هر چیزی که زاویه جدیدی داشته باشد و اندکی وقت ما را بگذراند! البته انصاف داشته باشیم مدلهای کمی بهتر هم هست!
برای برخی هم فرقی نکرده است چون اصلا کارشان تعطیلبردار نبوده که بخواهند تعطیلش کنند؛ آنها مدام در حال کار بودهاند و هستند و خواهند بود.
به سوال برگردیم، چه چیز قرنطینه زجرآور است؟
مگر ما همان آدمهایی نبودیم که مشکل «نبود وقت برای هزار کار نکرده» داشتیم؟
چرا امروز از انجام همان کارهای نکرده گریزانیم و آرزو میکنیم که #کرونا برود تا به همان مشغلههای قبلی مشغول شویم؟
و سوال آخر، با این قرنطینهای که یک ماهش گذشته و احتمالا یک ماه دیگر با کم و زیادش سایهاش بر سر ماست، چه کنیم؟
این از طرح مسئله، در یادداشتهای بعدی میخواهم این مسئله را واکاوی کنم. از همینجا اگر نسبت به طرح مسئله نظری داشتید، بفرستید. به نظرتان تصویر مسئله چقدر درست است؟
یادداشت دوم: زیستن در قرنطینه (۲)
به نظرم نگاه درست به قرنطینه این است که قرنطینه یک حالت فوقالعاده نیست که بخواهیم از آن عبور کنیم و به حالت عادی برسیم. برای همین با راهحلهایی مثل رفتن سراغ سایتها، کتابها، بازی کودکان یا مطالعه دهها جلد کتاب و دیدن دهها فیلم و .... راهکارهای اساسی برای آن نیستند. حقیقت این است که قرنطینه نوعی از زیستن را به ما تحمیل میکند. درست مثل دوران یک مریضی طولانی یا دوران بارداری در خانمها.
منظور از زیست جدید مدت زمانش نیست؛ بلکه تجربهای در دل این وضعیت نو هست که زیست جدید را شکل میدهد. قرنطینه چه تجربه نویی دارد؟
فارغ از جواب سوال باید تاکید کنم که تغییر زیست ما، یک مسئله کلیدی در زمانهی ماست. ما با شتاب در مسیر زندگی به یکسری عادتهای رفتاری و اخلاقی تن دادهایم که خودمان هم از آن بیخبریم...
گاهی چیزهای مهم زندگی جلوی چشم ما هستند اما آنها را نمیبینیم.
این ندیدن نتیجه عادتواره شدن زندگی است و تغییر زیست نعمت بزرگی برای کنارزدن عادتوارهها است. توجهات جدید، نتیجه تغییر نقاط تمرکز در زیست جدید است.
البته اجازه بدهید این را هم بگویم برای مایی که پس از خواندن سه رکعت نماز مغرب، اولین کارمان نگاه به اطراف است، تمرکز و توجه آزاردهنده است. توجه دارید که ما تحمل سه یا چهار دقیقه توجه را نداریم! میبینید مسئله به هیچ عنوان زمان نیست؛ مسئله گریز از توجه است.
قرنطینه یک زیست جدید است که عادتوارههای مانوس زندگی ما را بر هم زده است. اگر توجه کنیم، چیزهایی که جلوی چشم ماست را میبینیم و زیست جدید معناهای جدیدی به زندگی ما اضافه میکند! تاکید میکنم این بحث بیشتر از آنکه یک بحث اخلاقی باشد یک بحث اعتقادی اجتماعی و از جنس سبک زندگی است.
یادداشت سوم: چاه تنهایی
قرنطینه بر همهی ما نوعی زیست را تحمیل کرده است. هستهی اصلی این زیست تجربهای نو است که در آن عادتوارهها به هم ریختهاند. اولین بار گرانی که در زیست قرنطینه بر ما تحمیل شده است، تنهایی یا خلوت است.
تنهایی یک موقعیت است؛ برای همین نیاز به زمان و مکان مشخصی ندارد. زندگی در قرنطینه، برهم خوردن نقاط ثابت زندگی است. اگر سلامتی و رفت و آمد و ارتباطاتمان به هم خورده، چه ضمانتی هست که بقیهی شرایط به هم نخورند؟
نامعلوم بودن مدت قرنطینه، اتفاقاتی مثل شنیدن مداوم از یک وضعیت حاد یا الزام به مراقبتهای مداوم برای پیشگیری، احساس نزدیکی مرگ برای آشنایان، نزدیکان و دوستان، بچههایی که گاه امانمان را میبرند و .... لایهی ساده این موقعیت هستند. تاکید میکنم لایهی ساده موقعیت.
این شرایط، بالاخره کارشان را میکنند و ما را در موقعیت تنهایی قرار میدهند، حتی اگر از آن دسته آدمهایی باشیم که برنامهی روزانهشان «خواب گوشی تلویزیون و چک کردن یخچال» با میان برنامهی «صبحانه ناهار شام» است.
این وضعیت ناپایدار به یک گفتگوی درونی میکشد از آنچه میخواستیم بشویم و نشدیم تا ناپداریهای آینده و امید و ناامیدی و سوال "چه میشود"؟
این همان گفتگوی درونی است که انسان همیشه با آن آمیخته بوده و هست و همیشه هم از آن گریزان. زندان انفرادی را جزء شکنجهها به حساب میآورند. گریز از تنهایی شکلهای متفاوتی دارد. اما محور همهی آنها خلق کانون توجهی دیگر است. اعتیاد به کار، اعتیاد به ارتباطهای متنوع، اعتیاد به فضای مجازی، اعتیاد به دغدغههای کوچک همه اشکال متنوعی از گریز از تنهایی هستند.
در این خلوت آشفتهی ما، بدترین چیز حساب و کتاب و برنامه و کارنامه است. چه آشفتگی نسبت به آینده و چه آشفتگی بر آمده از گذشته! مسئلهی تنهایی، مدل برخورد با آن، گریز از تنهایی و الگوهای متنوع و متفاوت آن، از مسائلی است که زیست در دوران قرنطینه را متفاوت میکند.
یادداشت سوم: چاه تنهایی
قرنطینه بر همهی ما نوعی زیست را تحمیل کرده است. هستهی اصلی این زیست تجربهای نو است که در آن عادتوارهها به هم ریختهاند. اولین بار گرانی که در زیست قرنطینه بر ما تحمیل شده است، تنهایی یا خلوت است.
تنهایی یک موقعیت است؛ برای همین نیاز به زمان و مکان مشخصی ندارد. زندگی در قرنطینه، برهم خوردن نقاط ثابت زندگی است. اگر سلامتی و رفت و آمد و ارتباطاتمان به هم خورده، چه ضمانتی هست که بقیهی شرایط به هم نخورند؟
نامعلوم بودن مدت قرنطینه، اتفاقاتی مثل شنیدن مداوم از یک وضعیت حاد یا الزام به مراقبتهای مداوم برای پیشگیری، احساس نزدیکی مرگ برای آشنایان، نزدیکان و دوستان، بچههایی که گاه امانمان را میبرند و .... لایهی ساده این موقعیت هستند. تاکید میکنم لایهی ساده موقعیت.
این شرایط، بالاخره کارشان را میکنند و ما را در موقعیت تنهایی قرار میدهند، حتی اگر از آن دسته آدمهایی باشیم که برنامهی روزانهشان «خواب گوشی تلویزیون و چک کردن یخچال» با میان برنامهی «صبحانه ناهار شام» است.
این وضعیت ناپایدار به یک گفتگوی درونی میکشد از آنچه میخواستیم بشویم و نشدیم تا ناپداریهای آینده و امید و ناامیدی و سوال "چه میشود"؟
این همان گفتگوی درونی است که انسان همیشه با آن آمیخته بوده و هست و همیشه هم از آن گریزان. زندان انفرادی را جزء شکنجهها به حساب میآورند. گریز از تنهایی شکلهای متفاوتی دارد. اما محور همهی آنها خلق کانون توجهی دیگر است. اعتیاد به کار، اعتیاد به ارتباطهای متنوع، اعتیاد به فضای مجازی، اعتیاد به دغدغههای کوچک همه اشکال متنوعی از گریز از تنهایی هستند.
در این خلوت آشفتهی ما، بدترین چیز حساب و کتاب و برنامه و کارنامه است. چه آشفتگی نسبت به آینده و چه آشفتگی بر آمده از گذشته! مسئلهی تنهایی، مدل برخورد با آن، گریز از تنهایی و الگوهای متنوع و متفاوت آن، از مسائلی است که زیست در دوران قرنطینه را متفاوت میکند.
یادداشت چهارم: خانهنشینی
(بخش اول)
نظرات شما بعد از دو پست قبل باعث شد روال نوشتن سابق را متوقف کنم و به یک مسئله مهم بپردازم.
به نظر شما مسائلی مثل برقراری عدالت اجتماعی، هویت زن مسلمان، انتظار فرج و زیستن در دروان قرنطینه چه شباهتی با هم دارند؟
مسائل را عمداً متفاوت انتخاب کردم که بگویم آنچه با آن مواجهیم واقعاً نتیجه یک زیست است که دامنهی خود را اینجا هم نشان میدهد.
یکبار سه مسئلهی انتظار فرج، هویت زن مسلمان و قرنطینه خانگی را با هم مقایسه کنیم.
انتظار
قرار بوده هدف نهضت انبیاء در این دنیا که برقراری عدالت به دست مردم است به دست امامی محقق شود. نبود بلوغ عقلی و سایر زمینهها، این قیام را به تاخیر انداخته است. ما منتظر آن قیام هستیم. وظیفه ما چیست؟ وظیفهی ما فراهمکردن زمینهی این قیام است.
اما اینجا نگاهی وجود دارد که تمهید این قیام را امری خارج از توان ما میداند و در نتیجه یا مینشیند به انتظار و یا در بهترین حالت به جای تمهید حرکت مردم برای عدالت و تشکیل جبهه مستضعفین، جزء آن دستهای قرار میگیرد که به تعبیر امام خمینی (ره) «به تكاليف شرعى خودشان هم عمل میكردند و نهى از منكر هم میكردند و امر به معروف هم مىكردند، لكن همين، ديگر غير از اين كارى ازشان نمیآمد و فكر اين مهم كه يك كارى بكنند، نبودند».
در مقابل انتظاری که امام مطرح میکند، ما با انتظاری مواجهیم که یا انزواطلب است و خانهنشین، یا در بهترین حالت یک عمل انفعالی جمعی است که در نهایت به نوعی دیگر از خانهنشینی ختم میشود؛ نه یک حرکت اجتماعی.
ادامه دارد...
یادداشت چهارم: خانهنشینی
(بخش دوم)
هویت زن مسلمان
خانه، کانون اصلی واجب #زن_مسلمان است؛ چرا که ظرف خانواده اولین هستهی اجتماعی است. به قول حضرت وظیفهی زن «حفظ این فضای حیاتی برای مجموع خانواده» است.
اما این مهم نباید اینطور قرائت بشود که بیرون از خانه مسائلی نیست که به زن مسلمان بازگردد. در حالت حاد، حتی لازم است دوشادوش مردان در خطمقدم جنگ حضور داشته باشد. اما در وضعیت عادی، این حساسیت اجتماعی نسبت به محیط بیرون از خانه چگونه اعمال میشود؟
مسئله مهم اینجاست که حذف این حساسیتها یا حذف اقدام در راستای آنها، زن خانهدار را زن خانهنشین میکند. سپس دوگانهی بیهودهی، زن بیرونرو و زن خانهنشین شکل میگیرد! خانهداری چیزی غیر از این دو است.
البته میدانم گاهی دغدغه هست اما سازوکار ندارد و لذا به یک حرص دائمی برای خانمها ختم میشود ولی به هر حال نتیجه یکی است: نبود حساسیتهای نسبت به روال کلی جامعه! و این حال چند دهه ماست!
موضوع عجیبی است! شاید درباره این موضوع یک یادداشت جداگانه نوشتم.
به مسئله قرنطینه برگردیم.
کشور با بیماری فراگیری مواجه شده و قطع زنجیرهی انتقال و حذف رفت و آمدهای غیرضروری، اصلیترین راهکار مبارزه است. پس #در_خانه_میمانیم تا به حل بحران کمک کنیم.
یک سوال، در خانه ماندن چه ربطی به بیخیال شدن نسبت به مسائل بیرون از خانه دارد؟
آیا نسبت به مسائل بیرون از خانه، وظیفهای متوجه ما نیست؟
خیلیها سعی کردند در دوران قرنطینه، خانهنشین نباشند، رفت و آمد غیرضروری نداشتند اما خانهنشین نبودند! کمک به کادر درمانی در بیمارستانها، ضدعفونی کردن خیابانها، خرید مایحتاج خانوادههای مسن، رساندن مایحتاج اقشار نیازمند جامعه، توزیع رایگان ماسک و اقلام بهداشتی بین مردم، صحبت با صاحبخانهها و صاحب مغازهها برای بخشیدن اجاره، کمک نقدی به برخی اقشار مثل کارگرهای فصلی، دوخت ماسک در خانه، آرام کردن فضای روانی سالمندان فامیل با تماس تلفنی و .....
خانهنشین کسی است یا دنبال اینکه کاری کند نمیگردد یا اگر کاری باشد حال ندارد و افتادن در رختخواب و استراحت برنامه اوست.
خواهش میکنم زمانهایی که گیر میافتیم و با دوستانمان درباره گره کارمان مشورت میکنیم را جزء چارهاندیشی اجتماعی حساب نکنید، این حداقل تلاش یک موجود زنده است!
مسئله مهم هجرت از خانهنشینی است. خانهنشینی مرد و زن هم ندارد یک زیست است که همه جا ردپا میگذارد.
خواهران و برادران! امیرالمومنین (علیهالسلام) هم زمانی که غاصبانه حکومت را از او گرفتند در خانه ننشست.
یادداشت پنجم: (زیستن در قرنطینه)
خانه نشینی چیست؟
سوالات و نکاتی که دربارهی یادداشت خانهنشینی رسید به خوبی نشان داد که اینجا یکی از نقاط گره بحث است.
برای روشنتر شدن بحث که خانهنشینی در نوع زیست ما چه تفاوتی ایجاد میکند، توجه به دو نکته لازم است که بحث را تا حد خوبی روشن کند.
نکته اول:
خانهنشینی ربط چندانی به فعالیت و عدم فعالیت ندارد مسئله حرکت در سطح اجتماعی است.
عمدهترین هدف انبیاء، تربیت انسان و تکامل او به (معنای بالفعل شدن استعدادهای انسان) است. این هدف با توجه به گستره حرکت انبیاء (که همه انسانهاست) بدون ورود در سطح اجتماعی، یعنی ساخت جامعهای که به عنوان کارخانهی انسانسازی، توان تربیت انسانهای بیشمار را داشته باشد غیرممکن است. پس هر مومن معتقد به حرکت انبیاء، باید خود را در این لایه ببیند و نقش خود را در این لایه تعریف کند.
حرکت جمعی غیراجتماعی هم داریم. انتقاد صریح حضرت امام (ره) در بحث انتظار از کسانی که حتی امر به معروف و نهی از منکر میکنند ولی تنها به همین لایه اکتفا دارند، ناظر به همین حرکتهای جمعی غیراجتماعی است. حرکتی که اصلاحگرانه مینماید اما هدف دین را (که در سطح اجتماعی است) محقق نمیکند.
حرکت ناظر به هدف دین، به نیازهای حرکت امروز دین گره میخورد و در مرحلهی بعد از جدیترین و با اولویتترین نیاز جستجو میکند. اینگونه است که حتی اگر در داخل خانه زندانی هم باشد همیشه به دنبال اتصال به خط اول حرکت است.
خلاصه اینکه خانهنشین چون به هدف اصلی حرکت دینی گره نمیخورد یا منزوی میشود یا به یکسری حرکتهای جمعی مشغول میشود که گاهی با هدف اصلی در تعارض میافتد.
یادداشت ششم: (زیستن در قرنطینه)
خانهنشینی چیست؟
گفتیم که خانهنشینی در لایهی زیست ما اثراتی دارد.
اینطور توضیح بدهم که ما دو نوع تلقی از نسبت توان و تکلیف داریم و به تبع آن دو زیست متفاوت.
تلقی اول اینکه تکلیف به اندازهی توان ماست و خب توان ما همین است؛ پس تکلیف ما همین است. لایکلف الله نفسا الا وسعها! نتیجه این حرکت بیرون انداختن مدام تکلیفها از دایرهی وسع به بهانهی کوچکی دایرهی توان ماست.
اما تلقی دیگری هم هست آنکه هر تکلیفی از جانب خداوند برسد در دایرهی وسع ماست. خداوند به کسی بیش از وسعش تکلیف نکرده است. لایکلف الله نفسا الا وسعها!
اگر تکلیف این است که کوههای بزرگ را از جا بکنیم؛ در دایره توان ماست و اگر اکنون توان کم است باید بر آن افزود نه اینکه چون توان ما کوچک است این تکلیف بر گردن ما نیست.
توسعه دایرهی توان چگونه رخ میدهد؟
اولا قطعا توان چند نفر بیش از یک نفر است؛ پس باید جمع شد و جمع ساخت.
ثانیا آیا انسان میتواند در آسمان پرواز کند؟ پیش از اختراع هواپیما این یک ناممکن بود و حالا ممکن است. بسیاری کارها پیش از طراحی سازوکار و ابزار ناممکن به نظر میرسند ولی بعد از آن ممکن و حتی بدیهی میشوند. آنچه در زندگی دینی ناممکن به نظر میرسد در موارد بسیار معلول نبود سازوکارها و ابزارها و ساختارها و نهادها است.
به مثال نقش زن بازگردیم. اصل مسلم این است که کانون حرکت زن، خانه و خانواده است و اصل مسلم این است که زن باید نسبت به محیط جامعه یا همان سطح اجتماعی تکلیف خود، حساس باشد. اگر اکنون این بحث به نوعی ناممکن یا بسیار دشوار به نظر میرسد ناشی از فقدان سازوکار است نه نیاز به بحث مجدد از مبانی! متاسفانه وضع فعلی این است که هر بار از نقش زن مسلمان صحبت میکنیم یک شکم سیر دربارهی بخش مسلم مسئله، یعنی ماموریت و رسالت زن مسلمان داد سخن میدهیم؛ اما از آنجا که طراحی سازوکارها و ابزارها و ساختارهای تحقق این بخش مسلم، مسئله ما نیست! هیچ وقت گرهی گشوده نمیشود.
ما نیازمند کسانی هستیم که آنچه نیست و لازم است را بسازند.
مسئله فقط هویت زن نیست، در نگاه به مسئله ظهور هم تا زمانی که زمینه آن تمهید نشود ظهور یک ناممکن است؛ اما اگر زمینههای آن تمهید شود ظهور یک رویداد نزدیک خواهد بود.
یادداشت هفتم: (زیستن در قرنطینه)
از حسینعلی عظیمی تا جواد آسیبان
بهمن 1357 امام خمینی (ره) فرمودند: «ما حالا قدم اول را برداشتهایم .... قدم دوم، قدم سازندگی است.»
همین یک جمله کافی بود که هستههای اولیهی جهاد، توسط گروههای دانشجویی شکل بگیرد. شهید بهشتی اولین راهنمای این گروهها بود.
اواخر اردیبهشت 1358، طرح تشکیل جهاد سازندگی تدوین شد و شهید بهشتی آن را به امام داد. امام در 26 خرداد 1358 در یک سخنرانی ضرورت تشکیل جهاد سازندگی را اعلام نمودند. فردای آن روز فعالیت جهاد سازندگی شروع شد. تازه سه ماه بعد، دولت موقت بازرگان فرصت پیدا کرد اساسنامه اولیهی جهاد سازندگی را تصویب کند.
حسینعلی عظیمی آن موقع جزء پیشگامهای جهاد سازندگی بود. حتی یکسال بعد که استاندار هرمزگان شد، چندان تاب نیاورد و به جهاد بازگشت و تا آخر عمر جهادی ماند.
پنج روز مانده به آغاز سال نو، حسینعلی عظیمی در هفتاد و دو سالگی از میان ما رفت.
یک مسجد کوچک، آخر یک کوچه بنبست، در یک محلهی عادی! تقریبا هیچ جذابیتی نداشت و به جز دو نیم ساعت بعد از اذان ظهر و مغرب درش بسته بود. حالا روزی دستهکم هفت هشت ساعت، نوجوانها در سنین مختلف، در آن رفت و آمد میکردند. کلاس تقویتی، گروه سرود و تئاتر، گروه جهادی محله، دورهی حفظ قرآن، دورهی مطالعاتی کتابهای امام و آقا، لیگ فوتبال مسجد، سینمای مسجد و ...... تازه در مسجد داشت پا میگرفت. وقتی کرونا نماز جماعت را تعطیل کرد، مسجد شلوغتر شد و نقش پایگاه مبارزه با کرونا محله. همهی این کارها، کار یک بچهی دهههشتادی بود. جواد آسیبان!
جواد هیچ وقت حسینعلی عظیمی را ندیده بود. حسینعلی عظیمی را تنها با یک کتاب میشناخت و دوستش داشت. روزهایی که مدام میخواست درباره مسجدشان مشورت کند، یکبار کتاب رسم جهاد را دستم دید. با شوق گفت «اینو خوندید خیلی جالبه! به نظرم اصلا جهاد سازندگی خیلی عجیب بوده!»
یک هفته مانده به آغاز سال 99، یک نارسایی ریوی، زمینهای شد که کرونا، جواد آسیبان را از ما بگیرد.
تولد حسینعلی عظیمی و جواد آسیبان، بیش از نیمقرن فاصله داشت و رفتنشان دو سه روز! اما هر دوی آنها در یک عالَم زندگی میکردند. این دو را یک چیز به هم پیوند میداد: عالم قیام لله امام خمینی (ره)!
قرآن زمانی که میخواهد نیکی را توضیح بدهد میفرماید وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّه (آیهی ۱۷۷، سوره بقره)، یعنی نیکی را با نشان دادن مومن نیکوکار بیان میکند. خواندن دربارهی مردان بزرگی مثل حسینعلی عظیمی و شاگردانی مثل جواد آسیبان، نشان دادن همان مردان زمانهی قیام است و از مهمترین درمانهای خانهنشینی.
چند نفر از دوستان دربارهی مبارزه با خانهنشینی کتاب خواسته بودند. به نظرم این یکی از بهترین پیشنهادهاست.
رسم جهاد؛ روایت حسینعلی عظیمی از جهاد سازندگی است
زندهباد جهاد؛ روایت ده نفر از پیشکسوتهای جهاد سازندگی است.
تاریخچه سازمان جهاد سازندگی ایران؛ پایاننامه دکتری اریک سندرلاب در دانشگاه پرینستون است که به تازگی ترجمه شده است.
پ ن: خواهش میکنم جهاد سازندگی را به حرکتهای جهادی خودمان شبیه نگیرید. نمیگویم کاملا فرق دارند ولی تفاوتهایی دارند که همان تفاوتها، ما را تا این حد به انفعال کشیده و گاه زاویههای خطا را در کارهای ما ایجاد کرده است.
یادداشت هشتم: (زیستن در قرنطینه)
این آسایش ما!
این پست مال عیدانههای قبلی است اما به نظرم در دوران زیستن در قرنطینه، جای دوباره خواندن دارد.
این حدیث را با هم بخوانیم.
بخشی از بیانات امام صادق (ع) خطاب به مفضل بن عمر است:
اى مفضّل! از آفرينش و آمادهسازى حكيمانه و مدبّرانهی اشيا براى رفع نياز انسان درس عبرت بگير.
براى انسان غلّات و حبوبات آفريده شده است اما خود او بايد آنها را آرد كند و آرد را خمير کند و با آن نان و غذا بپزد...
... برای درمان بیماریها، داروها پديد آمده اما خود او بايد آنها را بچیند، با مواد ديگر مخلوط کند و دارو بسازد. ديگر اشياء نيز همينگونه آفريده شده است.
بعد حضرت فرمودند:
نگاه کن چطور همه نيازهاى ضرورى انسان آفريده شده ولى انسان بايد براى دسترسى به آنها تلاش و حركت كند برای اینکه این تلاش و حرکت به سود انسان است؛
چرا که اگر اين اشياء بدون هيچ كار و تلاش و حركتى نيازهاى او را جواب میداد، همواره در وادى سرمستى و طغيان سقوط میكرد و چه بسا دست به اعمالى میزد كه خود را هم هلاك كند.
[و همین طور] اگر تمام نيازهاى انسان آماده و كافى بود براى او، زندگى هيچ مزه و لذّتى نداشت و گوارا نمیشد...
... حال اگر انسان در تمام عمر براى تحصيل مايحتاج خود به هيچ تلاش و حركتى نياز نداشت، زندگی دشوارتر و ناگوارتر میشد.
پس حكمت و تدبیر بزرگ در اين است كه نيازهاى انسان با حركت وتلاش به دست آيند تا از سويى بيكارى او را در هلاک نیندازد و از سوى ديگر در پى چيزى نباشد كه به او نمیرسد و يا اگر برسد به سود او نباشد.
چند وقت است به این سوال فکر میکنم این تنآسایی که به مدد ابزارها به ما رسیده خوب است یا نه؟ شاید به نتیجه قطعی نرسیده باشم اما فکر میکنم!
پ ن: دلم نیامد این حدیث را هم نیاورم.
پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
برخی گناهان هستند که با نماز و صدقه از بین نمیروند، پرسیدند ای رسول خدا پس چه چیز آنها را میپوشاند؟ حضرت فرمودند جدیت در طلب معاش (و به تبع آن دلمشغولیهای آن).
یادداشت نهم: (زیستن در قرنطینه)
در دوران قرنطینه چه کار کنیم؟
این سوال بسیار پرتکرار است که در دوره قرنطینه چه کارهایی پیشنهاد میدهید؟
اگر بخواهیم پاسخ موثری به این سوال بدهیم باید با فهم مناسبی از خود سوال شکل بگیرد.
بگذارید مسئله را اینطور طرح کنم، اگر در یک روز بسیار سرشلوغ در حال رفتن به یک جلسه مهم باشید و ناگهان چادرتان یا پاچهی شلوارتان به اندازه یک متر پاره شود چه میکنید؟
اگر بتوانید با قرضگرفتن لباس دیگری یا آوردن لباس از خانه و حتی اگر نشود خرید فوری یک لباس مسئله را حل میکنید و احتمالا یکی دو ساعت درگیر آن خواهید بود!
حال اگر به شما خبر بدهند که لوله آشپزخانه ترکیده و خانه و زندگی شما زیر آب است چه میکنید؟
به سرعت به خانه میروید و آب را میبندید و فرش و موکت را از زیر آب بیرون میکشید و به لولهکش زنگ میزنید؛ حتی اگر کار سامان نگیرد احتمالا فردا را هم مرخصی میگیرید تا اوضاع سامان پیدا کند. یک سوال مگر بسیار سرشلوغ نبودید این وقت دو ساعت یا یک و نیم روزه از کجا در زندگی شما خلق شد؟
مسئله واضح است؛ اگر مسئلهای مهم باشد، شما برای آن به هر قیمتی زمان خلق میکنید ولو به قیمت حذف کارهای دیگر!
زمانی فکر میکردم برنامهریزی یعنی اینکه زمان خود را بر کارها تقسیم کنیم؛ اما الان تلقی دیگری دارم. برنامهریزی یعنی اینکه اولویتهایتان را در زمانهایتان بریزید و به هر نحو آنها را انجام دهید. با این کار هم خلاقیت شما بیدار میشود و هم کارهای غیراولویتدار زندگی خود به خود خارج میشوند.
خیالبافی کنید و فرض کنید یک سال عالی پشت سر گذاشتید، چهار پنج کاری که خیلی راضی بودید و باعث شدند سال شما عالی باشد، چه کارهایی بودند؟
اینها اولویتهای برنامههای شماست. حال فرض کنید یک ماه، دو ماه یا سه ماه یک قرنطینه تمام شده است و شما یک دورهی قرنطینه عالی داشتید، چه چیزهایی قرنطینه شما را عالی میکرد؟ آنها فهرست کارهای شما در دوران قرنطینه هستند. آنها را به هر قیمت انجام بدهید!
یک نکته فهرستتان را تا دو هفته ویرایش نکنید حتی اگر متوجه شدید که قطعا اشتباه کردهاید! تاکید میکنم حتی اگر قطعا اشتباه کردهاید!
یادداشت دهم: (زیستن در قرنطینه)
پاسخ به سه مسئله
سلام علیکم
چند روز گذشته سوالات زیادی به دستم رسید. تنوع آنها با توجه به تنوع مخاطبان بود. از دانشجوی ورودی 98 تا فارغالتحصیلان ورودی 78، از خانمها و آقایان، از دغدغههای تشکلی تا دغدغههای سامان شخصی و دغدغههای مربوط به نقشاجتماعی و در آخر مسائل مربوط به خانواده، از رابطه همسران تا تربیت کودک.
طبیعتاً پاسخ جزئی به هر کدام از مسائل خود طیفی از یادداشتها را طلب میکند و بخشهایی از پاسخ هم بدون مشارکت صاحبان سوال به دست نخواهد آمد. پاسخهای عمومی هم دردی دوا نخواهند کرد.
به نظرم آنچه در وضعیت کثرت مسئله و تنوع آن، میتواند گرهگشا باشد و به دردی بخورد، تمرکز بر روی خطوط کلیدی است. منظورم از خطوط کلیدی، مواردی هستند که تمرکز بر آنها در یک بازهی دو سه ماهه میتواند سطحی از ارتقاء در سامان زندگی را پدید آورد.
البته اگر مسائل متنوع و زیاد نبودند باز هم پیشنهاد بنده همینها بودند.
مواجهه با مسائل زیاد، نیروی روانی شما را تقسیم میکند و خستگی میآورد اما تمرکز روی نقاط راهبردی زندگی و خطوط کلیدی، هم تغییر را در تمام وجوه زندگی جاری میکند و هم تمرکز نیرو پدید میآورد.
تاکید میکنم؛ تمرکز بر آنها در یک بازه دو سه ماهه!
ما زمانهای زیادی را از دست دادهایم، فرقی نمیکند چه سنی داریم! اتلاف سرمایهها متاسفانه بلای زندگی همهی ماست.
فرض کنید دو ماه آینده را هم میخواهید به آتش بکشید و بعد از اینکه گذشت دو دستی خاک غم بر سر بریزید که این چه زندگی شد و عمرمان گذشت!
از پنج شش سال قبل تا الان نظرم درباره برخی وجوه مسئله سبک زندگی، تغییر جدی کرده است اما با گذشت زمان، این خطوط کلیدی و نقش آن در سامان زندگی راسختر و جدیتر شده است.
این سه یادداشت که در یک بسته ارائه میشود پاسخ سه مسئله است که گر چه مختص زیستن در وضعیت قرنطینه نیست اما این موقعیت آن را پررنگتر و پر بسامدتر کرده است.
یادداشت یازدهم: برنامه روزانه در دوران قرنطینه (۱)
درخواست یک برنامهی روزانه در دوران قرنطینه هم از آن چیزهایی است که ظاهرا مشتری خوبی دارد و زیاد درخواست شده است. اینجا هم باید تاکید کنم که نوشتن یک برنامه با توجه به تنوع شرایط آدمها خیلی سخت است و همانطور که در یادداشت قبلی هم توضیح دادم مسئله خطوط کلیدی بسیار گرهگشاتر از دادن برنامه است.
اما خطوط کلیدی:
قبل از هر کار،
روی یک کاغذ برای خودتان توضیح بدهید که الان در وضعیت قرنطینه قرار دارید و این وضعیت برای شما چه مسائلی را به دنبال دارد.
حالا زیر کاغذ امضا کنید که من این شرایط را میپذیرم. تلاش برای تغییر شرایطی که نمیتوان تغییرش داد بخش عمدهای از توان و زمان شما تلف خواهد کرد. شرایط قرنطینه را بپذیرید تا همه چیز شروع شود.
الف: روزمرگی ممنوع
هر جا و هر کسی که باشید، روزمرگی بدترین مشخصه یک زندگی است. برای دوری از روزمرگی باید برنامه داشت و برای داشتن برنامه باید بدانید چه هدفی دارید و امروز برای اهدافتان چه کاری میخواهید انجام دهید. هر شب برنامه فردا را بنویسید.
ب: زمان خواب را مشخص کنید.
هیولای خواب خیلی زود میتواند عمرتان را نابود کرده و عوارض جسمی و روحی جدی برای شما ایجاد کند.
در زمان مشخصی بخوابید و در زمان مشخصی بیدار شوید. نترسید اگر یک ماه مراقبت کنید این مسئله حل میشود و آن وقت برکتش را در سراسر عمرتان خواهید دید.
دو نکته مهم
یک: بیداری اول صبح را منوط به هیچ چیز دیگر نکنید. اگر شب دیر خوابیدید؛ اگر بچه نگذاشت شب بخوابید؛ اگر شب ناآرامی داشتید؛ اگر صبح سردرد داشتید؛ سر ساعت از خواب بیدار شوید.
دو: به محض بیدار شدن، از رختخواب خارج شوید. سر و صورتتان را بشویید و چند حرکت فیزیکی مثل نرمش انجام بدهید.
ج: مراقب قیمهها و ماستها باشید.
وقتتان را به صورت مشخص به کاری اختصاص بدهید و تلاش کنید در آن زمان، به همان کار بپردازید. سر سفره فکر کار و هنگام کار در حسرت خوردن یک لقمه غذای با آرامش، هنگام بازی با بچهها نگران مطالعه و هنگام مطالعه نگران تربیت بچهها نباشید. هر وقت ذهنتان منحرف شد به سرعت برگردید.
تلاش کنید کار را در همان زمانش انجام بدهید.
پ.ن: کلا استمرار همیشگی یک کار آن را از اثر و کیفیت خارج میکند. تفریح اگر مدام شود، تبدیل به لغو میشود، کار اگر مدام شود، اعتیاد به کار میسازد. این مطلب همه جا مصداق دارد، حتی اگر مادری با دو کودک کوچک باشید. خانهداری یک مسئولیت است و نباید تمام وقت شما را پر کند. این هم راههایی دارد پیمودنی!